خاطرات جوان دانمارکی از قاچاق، مسلمان شدن و سلفی کری تا ارتداد و کشتن بزرگان القاعده
مورتن استورم، جوانی دانمارکی است که در خانوادهای پرتنش به دنیا آمده، روند تحصیلی بسیار ناموفقی داشته، در نوجوانی وارد گروههای خلافکار شده، کارش به زندان کشیده، بعد طی اتفاقی با اسلام آشنا و مسلمان شده است.
اما اسلام آوردن، پایان ماجرای او نیست، آغاز ماجرای اوست. ماجرایی که مسیر او را به انگلستان و بعد به یمن میکشاند. اما این هم پایان ماجرا نیست، استورمِ بدون دین، که مسلمان شده، به زودی سلفی، و سپس تکفیری میشود اما باز هم ماجرایش طوری پیش میرود که با شبههای بسیار سست (که میشود آن را کاملا «آبکی» نامید) مرتد میشود. ارتداد هم باعث تغییر موضع او میگردد و دست او را در دست چند سرویس اطلاعاتی میگذارد و «مراد استورم تکفیری» تبدیل میشود به «جاسوس استورم»، و کار همکاری اطلاعاتی هم، به همکاری امنیتی و کمک به ترور یکی از مهمترین و تاثیرگذارترین شخصیتهای القاعده، انور العولَقی، منجر میشود.
در برشی از کتاب آماده:
دوباره داشت ترس و وحشت برم میداشت. سفرم برای دیدار با انور العولقی تمام شده بود ولی اگر دستگاه اطلاعاتی یمن از طرح من خبردار شده و اجازه داده بودند سفرم را تکمیل کنم [و به اینجا برسم تا بازداشتم کنند] یا اگر خود عولقی دیگر به من اعتماد نداشت [و میخواست در اینجا بلایی به سرم بیاورد] چه؟ از آن گذشته، فدیه هم اینجا بود. او عولقی را میشناخت و میدانست که ما با هم دوستیم ولی از قصد واقعی من هیچ خبر نداشت.
هیچ نظری هنوز ثبت نشده است