نیمنگاهی به زندگی و شرح خاطرات شهید بهزاد همتی؛ این شهید بزرگوار در سال 1336 در کرمانشاه به دنیا آمد و در کنار برادر بزرگترش بهروز، یکی از وزنههای انقلاب در کرمانشاه بودند. او در سال58 در رشته فیزیک دانشگاه رازی پذیرفته شد، اما پس از انقلاب فرهنگی به دیواندره کردستان رفت و برای خدمت به محرومین به عنوان بخشدار دیواندره به ایفای وظایف خویش پرداخت، اما به دست گروهکهای ضد انقلاب ربوده شد و پس از تحمل شکنجه، با حلقومی بریده شده به دیدار معبود شتافت.
دوست و رفیقش شهید سید حمید محمدی نیز که شهردار دیواندره بود، پیش از او توسط همین عناصر ضد انقلاب به شهادت رسید. شهادت این دو عزیز نشان داد که چگونه خون سنی و شیعه برای دفاع از استقلال و جمهوری اسلامی در هم آمیخته شد تا راه نفاق و نفوذ بسته شود.
برشی از کتاب:
همیشه به من میگفت مواظب باش اسیر نشوی، اگر اسیر شوی حتماً تو را آنقدر شکنجه میکنند تا اطلاعات مورد نیازشان را لو بدهی.
حالا جنازهی بهزاد مقابلم قرار گرفته، صورت زیبایش کبود شده و آثار شکنجه گواه حفظ اسرار در سینهی بهزاد است. جنازه را در تابوت چوبی گذاشتیم و به سمت سپاه بردیم. در مسجد جامع شهر هم مراسمی برگزار کردیم و من چنان با احساس سخنرانی کردم که مردم بهشدت تحت تأثیر قرارگرفته بودند. گفتم خادمان شما را شهید کردند و دوستان ما را به اسارت بردند. اشارهام به اسارت صدیق خالدیان و عطا شیخ اسماعیلی بود که همان روز واقعه در محل حضور یافته و اسیر شده بودند.
هیچ نظری هنوز ثبت نشده است