خاطرات زنی است با قدی خمیده اما استوار. زنی که با آغاز جنگ تحمیلی و محاصره آبادان، به همراه همسر و پنج فرزند برومندش راهی جبهههای جنگ و دفاع از میهن میشوند.
در دو سال اول جنگ، دو فرزندش به شهادت میرسند و در سال سوم، خبر اسارت دو فرزند دیگرش را میشنود. از آن پس سالها چشم به راهشان مینشیند تا سرانجام با خبر آزادی یکی از آنان، نور امید به بازگشت پسر کوچکش نیز در دلش شعله میکشد، اما این انتظار به درازا میکشد و هرگز خبری از او نمیرسد.
«خانم کارکوب» مجموعه خاطرات خانم «زهرا کارکو» همسر رزمنده پاسدار «خداداد کارکوبزاده» و مادر سه شهید و دو جانباز است که با قلمی روان و توانا، خواننده را با حوادث و فراز و فرودهای بسیار زندگی و صبر و فداکاری یک مادر همراه میکند.
برشی از کتاب:
به بیابان برهوت و بیانتها نگاه میکردم. به ظاهر به بیرون نگاه میکردم؛ اما در افکارم غرق بودم. قطار دل صحرا را میشکافت و پیش میرفت. نگاهی به دخترها کردم. ماتم گرفته بودند و هیچکدام حرف نمیزدند. بالاخره بغض پروین شکست و صدای گریهاش بلند شد. نگاهم میکرد و اشک میریخت. نگران با لحن اعتراض آمیزی که مهربانی در آن موج میزد گفتم: «دختر بگو چی شده که یه ریز گریه میکنی. بگو چی شده.»
هیچ نظری هنوز ثبت نشده است