نویسنده: علی ابراهیمی گتابی
نوبت چاپ: اول/ 1398
قیمت: 30000 تومان
این کتاب بر اساس دستنوشته های شهید در قالب داستان و در 12 فصل نوشته شده است. راوی داستان کتاب، خود شهید می باشد و ماجرای سفری که شهید به سوریه داشت و تمام اتفاقات این سفر را در دفترچه ای ثبت می کرد، بصورت روایت داستانی به رشته تحریر در آمده است.
قالب داستان بر اساس یک روایت که در تفسیر برخی بزرگان دین از قبیل مرحوم فلسفی و… آمده چیده شده است که لحظات آخر زندگی یک مومن، تمام زندگی و... جلوی چشم مومن مثل یک فیلم رد می شود.
فصل اول داستان همان ساعات آخر زندگی این شهید است که در 11 فصل شهید زندگی و حوادث سفر اول خود را به سوریه بازگو می کند و در فصل 12( فصل آخر) بر می گردد به همان ساعات پایانی و لحظه شهادت.
شهید طهماسبی داور فوتبال و دارای مدرک درجه 1 داوری از فدراسیون فوتبال کشور به شمار می رود علاوه بر آن هم حافظ قرآن کریم، شاعر اهل بیت و هم مداح و ذاکری قابل بود. عمده شعرهای حماسی که می سرود در مراسم تحلیف دانشجویان دانشگاه امام حسین (ع) که با حضور رهبر معظم انقلاب برگزار می شد توسط دانشجویان در مراسمات رژه خوانده می شد.
شهید طهماسبی در رشته کارگردانی و بازیگری هم دارای مدرک عالی بود. استاد نمونه تخریب دانشگاه امام حسین (ع) و خادم افتخاری مسجد مقدس جمکران معروف به «مربی ادب» به سه جمله طلایی که شاگردان و همکارانش از او به یادگار دارند \"نماز اول وقت، احترام به پدر و مادر و پهلوان باشیم\" شناخته می شد.
برش از کتاب:
مشغول بازکردن گرههای بند پوتین شدم. بالاخره گرهها باز شد. شروع کردیم بند پوتین را بستن. من بند یک لنگه را موازی بستم. ابویاسین لنگه دیگر را ضربدری بست. با دیدن بند پوتینی که ابویاسین بست، هنگ کردم. این چه جور بستن بند است؟ سوزنم گیر کرد.من با این وضع هیچجا نمیآیم.
ابویاسین وقتی وضعم را دید، با التماس گفت: «وسط جنگ هستیم.جان من! بپوش، برویم. حالا هر جور بند را ببندی وسط درگیری کسی به بستن بند پوتین نگاه نمیکند».
هیچ نظری هنوز ثبت نشده است