بهترین روایتگر زندگی مردان جنگ، همسران آنها هستند؛ چرا که آنها به خوبی از رفتارها، خلقوخو و زوایای پنهان و پیدای شخصیت مردان جنگی با خبر هستند و با تمام افتوخیزها، تلخی و شیرینی زندگی با یک مرد جنگی، دستوپنجه نرم کردهاند و آن را چشیدهاند. خانم نیکخو یکی از این زنان مهربان و صبور است.
در این کتاب که خاطرات زمان کودکی تا بعد از شهادت همسر شهیدشان را در پی دارد، ایشان روایتگر روزهای زندگی خودش و زندگی مشترکش با شهیدش (سبزعلی خداداد) است. این همسرانههای زیبای خانم نیکخو و شهید خداداد تمام کتاب را پر از فرازوفرودهایی کرده که توانایی بررسی زندگی شهید خداداد را از زبان راوی کتاب، پر از تعلیق و جستجو میکند؛ جستجویی که سختیهای زندگی و سادهزیستی و دوری و دلتنگیهای هر دو را با قلم برادران (حسن شیردل و حسین شیردل) در کتاب «ساره» میتوانید بخوانید.
برشی از کتاب:
فرو ریختن خانه را می دیدم، ولی چیزی نمی شنیدم. داخل اتاق های خانه بی هوا و بی هدف می چرخیدم. وسایل خانه را که تکه تکه با علی آقا جمع کرده بودیم نگاه می کردم. آن لحظه حس کردم تنها روی زمین ایستاده ام و کس دیگری روی کرۀ زمین نیست. هیچ کس نیست. به خدا گفتم: «خدا! الان من که را صدا بزنم؟ به کجا چنگ بزنم و خودم را نگه دارم؟»