معرفی اثر:
«عباس برادرم»، خاطرات و یادداشتها و همچنین مصاحبههایی از شهید مدافع حرم؛ عباس کردانی است که در سال 1394 در عملیات آزادسازی شهرهای نبل و الزهرا به شهادت رسید. جنگ 33 روزهی لبنان، عرصه مهمی از حضور عباس در جبهه نبرد با دشمن صهیونیستی بود که نقش مهمی در پیشرفت روحیه نظامی او داشت.
حضور در جبهههای نبرد با بعثیان و داعشیان در عراق و به دنبال آن، حضور فعال در جبهههای سوریه و نبرد رویارو با تروریستهای جنایتکار، از جمله فعالیتهای اخیر او بود که به زیبایی هرچه تمام در این کتاب به قلم نگاشته شده است.
برشی از کتاب:
*دفتر خاطراتم افتاد توی آب خیس شد. حالم خیلی گرفت. الان 6 روز از قضیه میگذره. تازه دوباره ساعت 9 شب پنجشنبه 17/10/94 هست و دفتر رو باز کردم. هنوز نم داره، اما شروع کردم نوشتن.
کاش میتونستم متن خاطرات رو جوری بنویسم که دیگه نیازی به ویرایش نباشه، اما نمیشه. فعلاً هر چی به ذهنم میرسه و هر چی میبینم مینویسم، شاید یه روزی به دردم بخوره و شروع کنم پاکنویس کردن و... حداقل یه استفادهای داشته باشه.
*نمیدونم از کجا هماهنگی کرده بود، سریع پاسپورتم رو گرفت. توی یک روز هم پاسپورت گرفت، هم ویزا گرفت.
بعد گفت: «فردا ۶ صبح میدون چهارشیر (یکی از میدونهای اهواز) باش».
من رفتم، منتها فکر کردم داره سربهسرم میذاره! سوار ماشین شدیم و رفتیم مرز چذابه. دیدم یک عده از این مرزبانها اومدن استقبال و سریع ما رو رد کردن، اون طرف هم طرف عراقی اومد، رفتیم خونهی یکی از این عراقیها. مستقیم رفتیم بغداد.
یک جاهایی که توی ذهنم درگیر بودن، ما رفتیم. بعضی جاها طرح [رو] داده بودند. طرح اجرایی شده بود و به ارتششون ابلاغ شده بود. ترجمهی عربیش رو هم دارم. ولی بعضی جاها رو حذف کردم. گفتم بچهها کشش ندارند، سادهترش کردم. بیشتر بحث تخریبش و سلاحش رو!
من درس کلی رو همهچی کامل گذاشته بودم .