نویسنده: زهرا عوض بخش
نوبت چاپ: اول / 1398
قیمت: 15000 تومان
پیرغلامان و ذاکران قدیمی اهلبیت علیهم السلام تجربههای ارزشمندی برای انتقال به مداحان نسل جوان و حتی مردمی دارند که در هیئتها و مجالس عزاداری ائمه اطهار علیهم السلام شرکت میکنند؛ تجربههایی که هر کدام میتواند مسیر را برای عرض ارادت مخلصانه و بندگی صحیح فراهم و مسیر سلوک را هموار کند.
در عصری که ادمها ذغال دینداریشان کف دستشان است و قاطی این همه مزه کردن هرم داغ دل سینه زن ها خوب است گاهی سری هم به کتابها بزنیم؛ شاید یک تجربه ناب و خالص، بار یک ماه بلکه یک سال و عمرمان را ببندد.
چه بهتر که آن تجربه ناب مال یک پیرغلام باشد؛ آدمی که نمک ارباب را خورده و نمک گیر شده...
چه بهتر که از حسینیه ایران باشد؛
چه بهتر که در کوچه پس کوچه های تاریخ یزد لابه لای علم های طلا باشد...
نمک گیر روایتی است نزدیک، جذاب و بدیع از یک عمر زندگی امام حسینی...
برشی از کتاب:
آقای رحیمی چاووشی را شروع میکند. پای هر تیر ده پانزده نفر آدم قوی هیکل پابرهنه ایستادهاند و دسته را سفت چسبیدهاند. پهلوانها روی بام با تمام قدرت طنابها را گرفتهاند. با «یا حسین» چاووشی پوش از زمین کنده میشود و قلبها از سینه. حسینیه میلرزد. یا حسین! آنقدر حسین را میکشد تا همه دم بگیرند! حسین حسین حسین حسین! مردها هم تیرک به دست و ذکر بر لب میگویند و دایرهوار میدوند. تیرها توی دستشان تاب میخورند دور حسینیه تا کمکم عمود شوند. پایشان محکم شود روی زمین و پوش میزان شود توی آسمان. پوش که بالا میکنیم صلوات میفرستیم و مینشینیم به آب و شیرینی خوردن...
در عصری که ادمها ذغال دینداریشان کف دستشان است و قاطی این همه مزه کردن هرم داغ دل سینه زن ها خوب است گاهی سری هم به کتابها بزنیم؛ شاید یک تجربه ناب و خالص، بار یک ماه بلکه یک سال و عمرمان را ببندد.
چه بهتر که آن تجربه ناب مال یک پیرغلام باشد؛ آدمی که نمک ارباب را خورده و نمک گیر شده...
چه بهتر که از حسینیه ایران باشد؛
چه بهتر که در کوچه پس کوچه های تاریخ یزد لابه لای علم های طلا باشد...
نمک گیر روایتی است نزدیک، جذاب و بدیع از یک عمر زندگی امام حسینی...
برشی از کتاب:
آقای رحیمی چاووشی را شروع میکند. پای هر تیر ده پانزده نفر آدم قوی هیکل پابرهنه ایستادهاند و دسته را سفت چسبیدهاند. پهلوانها روی بام با تمام قدرت طنابها را گرفتهاند. با «یا حسین» چاووشی پوش از زمین کنده میشود و قلبها از سینه. حسینیه میلرزد. یا حسین! آنقدر حسین را میکشد تا همه دم بگیرند! حسین حسین حسین حسین! مردها هم تیرک به دست و ذکر بر لب میگویند و دایرهوار میدوند. تیرها توی دستشان تاب میخورند دور حسینیه تا کمکم عمود شوند. پایشان محکم شود روی زمین و پوش میزان شود توی آسمان. پوش که بالا میکنیم صلوات میفرستیم و مینشینیم به آب و شیرینی خوردن...
هیچ نظری هنوز ثبت نشده است