رد سرخ جامانده روی فنجان
این کتاب شامل 10 داستان و محوریت نیمی از این مجموعه که طی سه سال و به صورت پراکنده نوشته شده، دفاع مقدس و انقلاب است، اما مستقیم به جنگ اشارهای ندارد و اغلب داستانهای آن حول موضوع زنان است و نگاه نویسنده به مسئله زنان و موضوعات اجتماعی در این مجموعه در خور توجه است؛ هرچند نقدهایی بر آن وارد است، اما چنین جسارتی در یک نویسنده جوان ستودنی است. داستانهایی که علاوه بر نشان دادن مظلومیت زنان، از خودگذشتگی آنها در زندگی را نیز به تصویر میکشد.
برشی از کتاب:
برای عبور از سراشیبی روستا، مجبور بودیم از بامی به بام دیگر بپریم. با اعتماد به دستان پر قدرت شاهو می پریدم و عبای خان بابا هم مثل چتر پر از هوا می شود و فرودم را سبک تر می کرد. به دشت که رسیدیم، نفسم تنگ شده بود. بدن خیس از عرقم در برخورد با باد و برف می سوخت. کومله ها آن قدر نزدیک بودند که حتی اگر ردپایمان روی برف نمانده بود هم راحت پیدایمان می کردند. سه نفر بودند. و هر سه لباس کردی پوشیده بودند و اورکت خاکی. درست مثل شاهو... فقط تیرهوایی خالی می کردند و فریاد می زدند: بووس... بووسین... شاهو را زنده می خواستند. من را هم ... و حتما همان دختر توی عکس را هم. و گرنه مرد مسلح به جای تعقیب دختر، چند تیر به سوی دختر شلیک می کرد و تمام... .
سکوی پنهان
مجموعه رمانهای خانه عنکبوت، روایت داستانی جوانان میهن پرست جهان عرب است که ایستادگیشان، شکست ناپذیری سرویسهای اطلاعاتی رژیم صهیونیستی را به افسانهای بیاساس بدل کرده و سست بودن این خانه را در مقابل دیدهگان جهانیان به تصویر کشیده است. رمان که براساس ماجرایی واقعی است، داستان یکی از پیچیدهترین مأموریتهای سازمان اطلاعات و امنیت مصر است که یکی از مهمترین عملیاتهای سرّی در جهانِ پنهان )جنگ اطلاعات( نیز بود و پیروزیای را رقم زد که در دنیا به عملیات «سکّوی حفّاری» معروف شد.
برشی از کتاب:
*تمام تحلیلها بدون استثنا حکایت از آن داشتند که تلاشهای دیپلماتیک با وجود فشردگی و سنگینی، هیچ نتیجهای در بر نخواهند داشت و اسرائیل مصمّم به اجارهی سکّوی حفّاری است. برخی اخبار نیز حاکی از آن بود که اجارهی سکّوی حفّاری صورت گرفته است. چند هفته گذشت و هیچکس از مکان سکّوی حفّاری اطلاعی در دست نداشت. مصریها در تحرک گسترده و سنگین خود، گسترهی وسیعی از دریاها و بندرهای دنیا را پوشش دادند و اطلاعاتی را به دست آوردند. همهی این اطلاعات یک مطلب را تأیید میکردند: «سکّوی حفّاری اکنون وجود خارجی دارد و اسرائیل آن را اجاره کرده است.
اما اکنون این سکّو کجا است؟
* رویدادها با شتاب فراوان پشت سرهم روی می داد و دیگر هیچ نیرویی روی زمین یافت نمی شد که بتواند مانع آن شود. گوی آتشین از فراز کوه سرازیر شده بود، به سمت هدف می تاخت و همه چیز را در مسیر خود می بلعید. فرار سکو در «داکار»، اشتیاق بسیاری برای انجام عملیات در جان نیروها به جای گذاشته بود و دیگر کسی از سختی ها و پیامدهای آن نمی هراسید.
غواصان پس از بازگشت از داکار دوباره به محل سری خود بر فراز کوه«المقطم» بازگشته بودند. در آن ویلای متروک مانده بودند و از آن خارج نمی شدند.آنها منتظر «ندیم جگر شیر» بودند تا هر شب درباره همه مسائل دنیا بیش از یک ساعت صحبت کنند؛ آن هم بدون این که هیچ یک از آنان سخنی از سکو بگوید، یا سوالی درباره آن بپرسد.
آنان دیگر مأموریت خود را میدانستند، ولی هنوز نمیدانستند کجا باید به سکّو حمله کنند تا آن را نابود سازند.
*شکی نبود اوضاع بهسرعت به نقطه بحرانی نزدیک میشد و ضرب آهنگ حادثهها هر لحظه تندتر. هر اقدامی هرچند هم کوچک، اثر و معنای خاص خود را خواهد گذاشت. "ندیم هاشم" هم به خوبی میدانست اکنون در چه شرایطی به سر میبرد. در آن لحظههای بسیار شگفت، آن وقتی که کلمات معانی خود را از دست میدهند و قهرمانی و شجاعت و پایداری و دلیری، حالتی میشود که انسان در آن از خودش جدا میشود تا با واقعیت جدیدی پیوند بخورد که حوادث بر او تحمیل کرده است، در آن لحظهها یک راه بیشتر فرا روی انسان نمیماند و آن اینکه با ثبات و استوار با حادثه روبهرو شود.
سخنان افسر امنیت در فرودگاه اورلی بسیار محترمانه بود، اما همانند گلوله سرکش از میان لبانش خارج شد. وقتی او از ندیم خواست چمدانها را باز کند، مطمئن شد که حصار امنیتی ایجاد شده برای او در فرودگاه دچار اشتباه شده و او اکنون شناسایی شده است.