از ام الرصاص تا خان طومان
روایت نویسنده است از حماسهآفرینیهای برادرانش در سالهای دفاع مقدس و نیز برادرانی که اکنون راهِ همان بزرگمردان را در نهضت مبارک مدافعان حرم ادامه میدهند.
از صمیمیتهای زلال و خالصانه مردان مجاهد، از روح بزرگ و ایمان راسخشان، از شوخیهای گاه و بیگاه و درد و زخمهای جانسوزشان، از مناجاتها و اشکهای شبانه، یادداشتهای روزانه مینویسد.
از بچههایی مینویسد که از اقصی نقاط کشورهای اسلامی گِرد هم آمدند؛ بسیجی، سپاهی، ارتشی، عراقی، پاکستانی، لبنانی، سوری، هیچ فرقی با هم ندارند. لباس همه یک رنگ و هدف همه نیز یکی است. آمدهاند تا خون شهدای کربلا همچون چشمهای زلال، پیوسته بجوشد. واقعاً بچههای خانطومان، بسیار شبیه بچههای امالرصاص بودند. یادشان و نامشان یقیناً برای همیشه در تاریخ خواهد درخشید.
برشی از کتاب:
پس فرق ما با آنها چیست؟
آنها آرپیچی شلیک میکنند و ما هم همین طور. آنها با توپخانه میزنند و ما هم میزنیم. آنها به سمت ما حمله میکنند و ما هم به طرف آنها یورش میبریم. آنها "الله اکبر" میگویند و ما هم "الله اکبر" میگوییم. آنها نماز و قرآن میخوانند و ما هم نماز و قرآن میخوانیم. در حالی که باید فرقی بین ما باشد، که هست!
من با اعتقاد میگویم که جبههی مقابل فریب خورده است. امروز، در مقابل جبهه ما، نقش عبیدالله را انگلیس و اسرائیل و آمریکا و وهابیهای بی دین، افرادی که اهل سوریه هستند، بازی میکنند.
یک برادر در جبهه النصره هست و برادر دیگر بهعنوان مبارز سوری، در جبههی مقابل میجنگد.
انشاءالله خدا ختم به خیر کند! انشاءالله خداوند به جبههای که فریب خورده است، بصیرت بدهد تا سلاحشان را زمین بگذارند.
از حاج ابراهیم تا خانطومان
روایتی منحصربهفرد و جذاب از رشادت و شهادت فرزندان مقتدر انقلاب اسلامی در دفاع از کیان ایران بزرگ و اسلام عزیز.
این کتاب حاوی خاطراتی بسیار جذاب بصورت داستانی روایی از رشادت شهدای لشکر 25 کربلا در ارتفاعات حاج ابراهیم و مبارزه با ضد انقلاب و سپس شرکت در جنگ سوریه و دفاع از حرم اهل بیت سلام الله علیها میباشد. این شهدا را فقط یک کلمه و آن هم دفاع از اسلام گرد هم آورد و با این صمیمیت و قول و قرارهایی که با هم گذاشتند پس از ماهها دفاع در ارتفاعات سخت حاج ابراهیم همگی با هم عزم سفر کردند و در جنگ سوریه شرکت و همگی در کنار هم به فیض شهادت نائل گردیدند.
شهدایی که وقتی خاطرات و زندگی آنها را مرور میکنی به این نتیجه میرسی که مقامی شایستهتر از شهادت برازنده این مجاهدان نبوده و نیست.
خاطراتی از مجاهدت شهدایی همچون شهید کابلی، مرداخانی، حبیبپور، خلیلی، قنبری، بواس، شالیکار، خانزاد، رجاییفر، مشتاقی، سلطانی، حاجیزاده، کمالی، صحرایی، طاهر، عابدینی، جمشیدی، بریری، سالخورده، رادمهر، بلباسی، شیخ السلامی و... .
برشی از کتاب:
حضور نیروی انسانی در زمستانها، علاوه بر جلوگیری از این مشکل، نمایش میزان اقتدار در شرایط سخت هم محسوب میشود؛ دشمنی که با دیدن اولین برف عقب میکشد، وقتی میبیند ما نه تنها عقب نکشیدیم که حتی در کولاک و سرماهای استخوانسوز هم دست از مرزهای میهن عزیزمان نکشیدهایم و تا آخرین نفس ایستادهایم، کجا جرأت تعرض پیدا میکند؟!
ما الان در تابستان و اوج گرمای ایران هستیم و اینجا این قدر سرد است، فکرش را بکنید زمستان چه خبر میشود؟!
وقتی یخ جادههای اینجا در اردیبهشت و خرداد با بلدوزر شکسته و راهها باز میشود، فکرش را بکنید زمستانهایش چگونه است؟
به نظر خودتان دشمنی که حضور بچه های ما، در اوج سرمای اینجا را می بیند، جرأت نگاه کج به این طرف میله های مرزی مان را دارد؟!