• صفحه نخست
  • درباره ما
  • گزارش تصویری
  • اخبار نشر
  • تولیدات نشر
  • مراکز پخش
  • تماس با ما
۳ مرداد ۱۳۹۶

مراسم تجلیل از ملاصالح قاری در خبرگزاری تسنیم در روز یکشنبه مورخ 96/5/1 برگزار شد.

بازدید: ۱۴۱۵ نشر موسسه شهید کاظمی ۰ نظر ۰ ۰
تازه های خبری مراسم تجلیل از ملاصالح قاری در  خبرگزاری تسنیم در روز یکشنبه مورخ 96/5/1 برگزار شد.

 نشست تجلیل از ملاصالح قاری، از رزمندگان دوران دفاع مقدس و رضیه غبیشی نویسنده کتاب «ملاصالح»‌روز یکشنبه اول مرداد  در باشگاه خبرنگاران پویا برگزار شد.

رضیه غبیشی نویسنده کتاب «ملاصالح» در ابتدای نشست به ذکر خاطره‌ای از تشابهات اسمی ملاصالح با دیگران گفت: در سال 58 ملاصالح برای اولین دوره مجلس شورای اسلامی کاندیدا می‌شود، اما فرد دیگری نیز با همین اسم نیز کاندید می‌شود که سابقه خوبی نداشته است. بنابراین آقای ملاصالح نیز به اشتباه رد صلاحیت می‌شود. البته بعدها این اشتباه برطرف شده و رای بالایی نیز می‌آورد.

وی در سخنانی با اشاره به اینکه ساخت مستندی توسط جعفری و تلاش‌های حبیب احمدزاده موجب شد تا شخصیت ملاصالح شناسانده شود  گفت:  البته به نظرم باز هم  شخصیت این رزمنده در بین مردم همگانی نشده بودو مردم وی را از یک بعد می‌‌شناختند‌، تا اینکه با انتشار کتاب توانستم یکی از ستاره‌های شهرمان را بشناسانم و شخصیتش را بین همگان معرفی کنم.

غبیشی تصریح کرد: من به جرأت می‌توانم بگویم شهر من آبادان پتانسیل‌های بسیاری برای خلق ادبیات دفاع مقدس دارد. حماسه‌های بسیاری درون سینه‌ها نهفته است. بسیاری از حماسه‌ها هم درون سینه‌ها زیر خاک مدفون شد و ما نتوانستیم آن‌ها را رمزگشایی کنیم، اکنون برای رمزگشایی از حماسه‌های در سینه مانده به قلم‌های ظریف،‌ پرطراوت و زیبایی نیازمندیم تا این حماسه‌ها را ثبت کند.

آتش و خون محاصره آبادان زیبایی‌های بسیاری خلق کرد

وی با اشاره به  محاصره یکساله آبادان و حماسه‌‌هایی که در این یکسال در این شهر خلق شد،‌ گفت: این دوره زیبایی‌های بسیاری در زیر آتش و خون خلق شد‌، از ازدواج گرفته تا بچه دار شدن،‌ من خودم در دوران محاصره آبادان ازدواج کردم،‌  با شرایط بسیار ساده، ما اصلا مهریه نمی‌خواستیم،‌ می‌گفتند مهریه یک جلد کلام‌الله مجیدو یا یک سفر مشهد. من با یک چمدان از خانه پدری به خانه بخت رفتمف  چون با عشق و هدف بودم و برای همراهی. خانه‌ای که توسط فنس دو قسمت شده بود و یک قسمت آن در دست بسیج جزیره مینو قرار داشت. از آن زمان عکس‌های بسیاری دارم که هر کدام کوهی از خاطره با خود به همراه دارند‌،‌ همسرم من هر بار که به خانه می‌آمد دسته گلی برایم می‌آورد که از علفزارها و نخلستان‌ها چیده بود،‌ می‌خواهم بگویم که در زیر آتش و خون عشق و زندگی جریان داشت.

ترجمه کتاب «ملاصالح»‌ به زبان عربی

نویسنده کتاب «ملاصالح»‌ از آماده انتشار بودن دو کتاب دیگرش درباره شهدای مدافع حرم خبر داد و گفت: دو شب پیش یکی از دوستانم که مترجم زبان عربی است برای ترجمه کتاب ملاصالح تماس گرفت و من به او گفتم‌،‌ الان کتاب ویراستاری خوبی شده است و می‌تواند کار ترجمه را آغاز کند.

وی درباره آشنایی خود با ملاصالح و اینکه چگونه جرقه نوشتن کتاب زده شد، گفت: آبادانی‌ها دورادور یکدیگر را می‌شناسند،‌ البته  من برداشت‌های سو درباره وی بسیار شنیده بودم . همیشه با خودم می‌گفتم تهمت‌های ناروای بسیاری به او زده شده است، تا اینکه در حسینیه ثارالله با همسرم ملاصالح را برای نخستین بار دیدم. به او گفتم من زندگی شما را خواهم نوشت. او خندید و چیزی نگفت،‌ پس از مدتی از همسرم خواستم تا با او قراری بگذارد،‌ قراری گذاشته شد و پس از آن دیدارها ادامه یافت. در طول مدت نگارش کتاب بسیار با خانواده ملاصالح صمیمی شدم. بارها پیش آمد که ده دقیقه صحبت می‌کردم و بعد ملاصالح خسته می‌شد و قرار به جلسه بعدی موکول می‌شد.

کتاب در آبادان دیده نشد

غبیشی با اشاره به کم‌کاری‌های مسئولان در قبال افرادی چون ملاصالح گفت:‌ یکی از دیدارهایم با ملاصالح‌، مسئولان استان هم بودند. به آنها گفتم به اوضاع وی رسیدگی کنید او اگر در تهران بود کارهای بسیاری برایش می‌کردند. چرا باید پسر او که ازدواج کرده است،‌ بیکار باشد؟ امروز زمانی که با هواپیما به تهران می‌آمدیم،‌ به پسر وی می‌گفتم که چرا من نویسنده باید کتابم را دست بگیرم به استانداری، فرمانداری، منطقه آزاد اروند و ... بروم و بگویم هزار نسخه چاپ کنید تا من بدهم مردم شهرم بخوانند. متاسفانه کتاب در آبادان دیده نشد، مردم تهران بیشتر از آبادان ملاصالح را می‌شناسند. به من نویسنده هم بهایی ندادند. آبادان اصلا کتابفروشی خوبی که کتاب‌های دفاع مقدسی هم داشته باشد ندارد. در حالیکه مردم بسیار علاقه‌مند به این کتابها هستند.

وی ادامه داد:‌ من نویسنده چرا نباید حمایت شوم تا همه رازهای سربه مهری که در سینه مردم آبادان مانده است را نقل کنم؟

رضیه غبیشی در پایان گفت: در اینجا باید از انتشارات شهید احمد کاظمی و آقای حمید خلیلی(مدیر انتشارات) تشکر نمایم که پس از دو سال این کتاب را منتشر نمودند. از پویش مطالعاتی روشنا که با قیمت مناسب کتاب «ملاصالح» را در اختیار مخاطبین قرار داده است نیز تشکر کنم
۳ مرداد ۱۳۹۶

پرواز از ام‌الرصاص تا کربلایی شدن در خان‌طومان

بازدید: ۱۳۳۹ نشر موسسه شهید کاظمی ۰ نظر ۰ ۰
تازه های خبری پرواز از ام‌الرصاص تا کربلایی شدن در خان‌طومان


کتاب «از ام‌الرصاص تا خان‌طومان» روایتی از رزمندگان لشکر 25 کربلا اثر مصیب معصومیان توسط نشر شهید کاظمی منتشر و روانه بازار کتاب شد.

این کتاب 570 صفحه‌ای روایتی است از رزمندگان لشکر «25 کربلا» که در دی ماه 1365 در منطقه ام‌الرصاص 300 نفر از آنها عروج کردند و با ارباب شهیدشان دیدار کردند. اما این پایان کار رزمندگان لشکر کربلا نبود و خیل مشتاقان شهادت در روزگار دفاع از حرم اهل بیت(ع) نیز مانند روزگار دفاع از میهن دست از جان شسته در برابر دشمن تکفیری ایستادند تا بار دیگر عهدی که با سرور شهیدان بسته بودند را تجدید کنند و12 نفر دیگر از آنها در خان‌طومان کربلایی شدند.

در بخشی از این کتاب می‌خوانید: «هر لحظه، انتظار می‌کشیدم که تیری جایی از بدنم را بشکافد. امّا انگار هیچ تیری بی‌هدف و مقصود به کسی برخورد نمی‌کرد؛ مثل برگ درختی که بدون اراده حق، بر زمین نمی‌افتد.

ستون ما در حال پیشروی بود. از ام‌الرصاص به سمت ام‌البابی در حرکت بودیم. رگبارهای دشمن لحظه‌ای متوقف نمی‌شد. ستون شهدا در کنار ما روی زمین افتاده بودند. آن‌هایی که زخمی شده بودند، به ما روحیه و قوّت قلب می‌دادند. آن‌ها فریاد می‌زدند: برید جلو! برید کمک کنید به امام زمان (عج)! برید اون‌هارو به درک واصل کنید! کمی جلوتر رفتیم؛ امّا ناگهان متوجه شدیم که دشمن ما را محاصره کرده است!»

کتاب «از ام‌الرصاص تا خان‌طومان» که مصیب معصومیان آن را نوشته از سوی ناشر برگزیده سال 95 با قیمت 30 هزار تومان روانه بازار کتاب شده است.

۳ مرداد ۱۳۹۶

«ملاصالح» شیرین‌تر از عسل بود/ شخصیت ملاصالح شبیه شخصیت سیاوش است

بازدید: ۱۴۹۳ نشر موسسه شهید کاظمی ۰ نظر ۰ ۰
تازه های خبری «ملاصالح» شیرین‌تر از عسل بود/ شخصیت ملاصالح شبیه شخصیت سیاوش است

نود و چهارمین «عصرانه ادبی فارس» ویژه تجلیل از «ملاصالح قاری» و رضی غبیشی نویسنده کتاب «ملاصالح» با حضور جمع کثیری از اهالی فرهنگ دفاع مقدس روز یکشنبه مورخ 96/5/1 در خبرگزاری فارس، برگزار شد.

«ملاصالح»، ابوترابیِ «آن بیست و سه نفر» بود.

مرتضی سرهنگی در این مراسم با اشاره به گونه‌ای از ادبیات جنگ تحت عنوان ادبیات بازداشتگاهی یا اسارت گفت: این گونه ادبی یک ادبیات شناخته شده در دنیاست. انسانی‌تـرین گونه ادبیات جنگ ادبیات بازداشتگاهی است و کتاب ملاصالح از این جنس است.

وی افزود: ما چه بخواهیم چه نخواهیم حین خواندن این کتاب‌ها خودمان را متر می‌کنیم. اردوگاه اسیران جنگی از جاهایی است اسیر اولین چیزی که آنجا  می‌آموزد،‌ فن زنده بودن است و این چیزی است که آقای ابوترابی سال‌ها به بچه‌ها یاد داد. برخی آزاده‌ها می‌گویند اگر ابوترابی نبود خیلی از بچه‌ها زنده نمی‌ماندند. در چنین جایی ملاصالح خود را فدای زنده ماندن بچه‌ها می‌کرد. 

این نویسنده عرصه دفاع مقدس گفت: من معتقدم ملاصالح، ابوترابی آن 23 نفر است. تمام خبرهای آن روزگار وآن 23 نفر در روزنامه‌های خارجی و عراقی بود و ما می‌دیدیم.

* اگر قیمت تمام شده جنگ را بدانیم خیانت نمی‌کنیم.

این نویسنده دفاع مقدس گفت: قیمت تمام شده جنگ با خواندن این کتاب‌ها برای ما روشن می‌شود. تا زمانی که با دستور زبان تبلیغ حرف بزنیم این قیمت را درک نمی‌کنیم. دستور زبان تبلیغی برای عصر جنگ است اما دستور زبان تعقلی برای عصر بعد از جنگ است. ولی نظام تبلیغی ما در ارتباط با جنگ هنوز در دستور زبان عصر جنگ به سر می‌برد و اینگونه است که پس از 30 سال از پایان جنگ باید ملاصالح را بشناسیم و یا وقتی گفته می‌شود ما از 15 کشور اینجا اسیر داشته‌ایم کسی باور نمی‌کند. در حالی که من آنها را دیده‌ام. 

وی افزود: چهره ارتش ما در نگهداری از اسرا، درخشان است و باید روی آن کار کرد. ما اسارت را در کشور برای اسرا سخت نکردیم که این مسئله مهمی است. از مصر، سودان،‌ یمن، اردن و کشورهای دیگر ما در اینجا اسیر داشتیم. قیمت تمام شده جنگ برای ما هنوز روشن نیست اما کتاب‌هایی مانند ملاصالح به ما کمک می‌کند که این قیمت را دربیاوریم و اگر این قیمت دربیاید خیانت نمی‌کنیم و به مملکت خدمت می‌کنیم.

* «ملاصالح» را چاپ کردیم تا دیگر شهید فهمیده‌ها از کتب درسی حذف نشوند.

حمید خلیلی مدیر انتشارات شهید کاظمی در این مراسم، گفت: نوجوان بودیم که از مدرسه فرار می‌کردیم و به جبهه‌ها می‌رفتیم. آخرین باری که به این شیوه به جبهه رفتم با شهید کاظمی روبرو شدم. او من را نصیحت کرد که شما باید درس بخوانید و این رشادت‌ها را به دیگران برسانید و امروز این توفیق در انتشارات شهید کاظمی نصیب ما شد که وصیت شهید کاظمی را اجرا کنیم.

وی افزود: در مورد این کتاب من فکر نمی‌کردم که با اقبال گسترده روبرو شوم. اما به این امید چاپ کردم که این قهرمانان در کتب درسی وارد شوند که دیگر شهید فهمیده‌ها از کتب درسی حذف نشوند. 

*»ملاصلاح» شیرین‌تر از عسل بود.

اکبر خلیلی در بخش دیگری از این مراسم با اشاره به کتاب ملاصالح گفت: با این کتاب آنجا که شخصیت ملاصالح گریه کرد، گریه کردم. آنجا که خندید، خندیدم و آنجا که دلش گرفت، دلم گرفت. این کتاب شیرین‌تر از عسل بود به خصوص نویسنده‌ای که قدم به قدم و لحظه به لحظه با این مرد بود و حق عدالت را به جا آورده بود. هر چند نتوانستم کتاب را تمام کنم.

وی افزود: تعجب می‌کنم چنین مردی وجود دارد که نماد بسیاری از ارزش‌هاست. این کتاب را پازلی می‌دانم که کتاب من زنده‌ام بخش دوم آن است. آنچه که من را نسبت به نوشتن مطلبی درباره این کتاب ترغیب کرد، روح صادقی است که در این اثر دمیده شده است. 

نویسنده کتاب «ترکه‌های درخت آلبالو» گفت: نویسنده توانای این کتاب کلمه به کلمه و نکته به نکته امانت را رعایت کرده است. آنهایی که با حقایق آشنا هستند می‌دانند در این کتاب چه حقایقی نوشته شده و تمام رنج‌ها و سختی‌های ملت ایران در آن جمع شده است. به عنوان نویسنده توصیه‌ام این است که ای کاش دیالوگ‌های عربی کتاب به فارسی سلیس می‌آمد و ترجمه آن در پانوشت ذکر می‌شد.

* فریبی که عراقی‌ها از «ملاصالح» خوردند.

ملاصالح قاری در این مراسم با اشاره به آیه‌ای از قرآن کریم گفت: «خداوند از کسانی که ذره ای به او ایمان دارد دفاع می‌کند» و این سخن درستی است و من به تجربه دیده‌ام و می‌گویم. وقتی اسرا وارد اردوگاه شدند خواستند که اسرا بر اساس یگان نظامی به صف شوند می گفتند ارتشی سپاهی و بسیجی هرکدام یک طرف بایستند اما باور دارم که خدا به زبان من جاری کرد تا بگویم ارتشی‌ها یک طرف بسیجی ها یک طرف و پاسدار هم که نداریم یک‌طرف؛ این از لطف خدا بود.

به گفته وی، امام(ره) بر گردن ما و امت اسلام حق دارد، او فرمود که راه قدس از کربلا می‌گذرد و ما امروز می‌بینیم که سپاه و نیروهای ایرانی در عراق هستند و وعده امام محقق خواهد شد.

ملاصالح قاری در ادامه با بیان اینکه با خود می‌گفتم اگر یک‌نفر این خاطرات را بخواند و هدایت شود و از عبرت‌های آن استفاده کند برای بنده کافی است؛ افزود: خاطرات این کتاب را خانم غبیشی ذره ذره طی دو سال که به خانه ما آمد، گردآوری کرد تا این کتاب منتشر شود.

*ملاصالح از ستاره‌های آبادان است.

رضیه غبیشی نویسنده کتاب «ملاصالح» گفت: خدا را شاکرم که توفیق یافتم سرگذشت یکی از ستاره‌های شهرم را بنویسم، من خود از زخم خورده‌های روزهای دفاع هستم و بعد از اتمام جنگ نیز پرستار همسر جانباز  خود بودم.

وی افزود: شخصیت ملاصالح در انزوا بود و این شخصیت نورانی مخفی مانده بود، در واقع این کتاب چهارمین اثرم است و آنقدر که مردم تهران ملاصالح را می‌شناسند مردم آبادان او را نمی‌شناسند و باید اینجا گلایه‌ای از مسئولان شهر خود داشته باشم که هیچ حمایتی از این قبیل کتاب‌ها نمی کنند هرچند من منتظر حمایت ‌آنها نمی‌مانم و دست از نوشتن بر نمی‌دارم.

او با اشاره به شخصیت ملا صالح قاری بیان داشت: هرکس با ملاصالح برخورد کند به آرامش می‌رسد و این شخصیت باید معرفی می‌شد. ملاصالح چه باشد چه نباشد با این کتاب ماندگار خواهد شد.

*شخصیت ملاصالح شبیه شخصیت سیاوش است.

یوسف قوجق از نویسندگان کشورمان در این مراسم خاطرنشان کرد: برای ما که در منزل نشسته ایم و از آسایش و امنیت لذت می‌بریم این رزمندگان به گردن ما حق دارند و نوشتن چنین کتاب‌هایی بازتاب‌دهنده یک هزارم زحمت‌های آنها در جبهه‌ها نیست.

وی با اشاره به این کتاب تصریح کرد: حین خواندن کتاب ملاصالح یاد داستان سیاوش پسر کیکاوس افتادم، سرنوشت ملاصالح بی شباهت به سیاوش نیست و اگر سودابه را عامل فتنه سیاوش بدانیم در ماجرای ملاصالح آن تیمسار عراقی نقش سودابه را ایفا می‌کند. اما می‌بینیم ملاصالح پس از آمدن به ایران از اتهام‌های وارده برائت می‌جوید و جالب است که شخصیتی مانند شهید ابوترابی سند آزادی او را می‌نویسد.

قوجق در ادامه مطالب خود گفت: این اثر بخاطر لحن روان و ساده‌اش طیف مخاطبان وسیعی را در بر می‌گیرد این کتاب با خصوصیاتی که دارد می‌تواند مخاطب را به چالش بکشاند و قابلیت تبدیل شدن به رمان را دارد.

در بخشی از این مراسم امیرعلی شریفی از شعرای جوان کشور شعری را به ملاصالح قاری تقدیم کرد.

سخت است لبیکت فقط ورد زبان باشد

آن وقت نام هیاتت «رزمندگان» باشد

احساس یوسف را میان چاه می‌فهمی

نامت که در جاماندگان از کاروان باشد

سخت است غرق ادعا باشی به حدی که

جاماندنت هم بازی لفظ و لسان باشد

در کوره‌ی هجران عیار یار می‌سنجند

باید کمی دوری برای امتحان باشد

عاشق اگر از کوی دلبر دور افتاده

بهتر که در پس‌کوچه‌ای بی خانمان باشد

این سرنوشت شیعیان حیدر است اصلا

انگار باید در گلویت استخوان باشد

حالا که باران شهادت قسمت ما نیست

بگذار طوفان مصیبت بی امان باشد

یا جان سپردن از غمش یا مردن از داغش

باید یکی حسن ختام داستان باشد

بی آفتاب گنبد زینب در این دنیا

اصلا دلیلی نیست دیگر آسمان باشد

نود و چهارمین «عصرانه ادبی فارس» ویژه تجلیل از ملاصالح قاری با حضور چهره‌هایی چون محمدمهدی بهداروند، گلعلی بابایی، میثم نیلی، حمید داودآبادی، اکبر خلیلی، یوسف قوجق، محمدرضا اصلانی، محمدعلی گودینی، میثم رشیدی مهرآبادی، سید عارف علوی و ... روز یکشنبه مورخ 96/5/1 در خبرگزاری فارس برگزار شد
۲۷ تیر ۱۳۹۶

هشتمین دوره مسابقه روشنا با محوریت کتاب ملاصالح و کتاب آن بیست و سه نفر

بازدید: ۱۳۶۸ نشر موسسه شهید کاظمی ۰ نظر ۰ ۰
تازه های خبری هشتمین دوره مسابقه روشنا با محوریت کتاب ملاصالح و کتاب آن بیست و سه نفر

هشتمین دوره مسابقه روشنا با محوریت کتاب ملاصالح و کتاب آن بیست و سه نفر از تاریخ 96/4/16 آغاز به کار کرد.
 هشتمین دوره پویش ملی کتابخوانی روشنا از 16 تیرماه سال جاری آغاز می‌شود. در این دوره از پویش دو کتاب «ملاصالح» و «آن 23 نفر» به عنوان کتاب‌های محوری این مسابقه کتاب‌خوانی انتخاب شده‌اند.

تجدید چاپ و کاهش قیمت
این کتاب‌ها برای حضور در پویش کتاب‌خوانی «روشنا»، بازنویسی و زیر چاپ رفته‌اند. چاپ مجدد کتاب‌ها با کاهش قیمت پشت جلد همراه بوده است. قیمت چاپ جدید «آن 23 نفر» با 5 هزار تومان کاهش از 15 هزار تومان به 10 هزار تومان و چاپ جدید «ملاصالح» هم با 4 هزار تومان کاهش از 12 هزار تومان به 8 هزار تومان رسیده است. این دوره از پویش هم مانند دوره‌های گذشته با جوایز ارزنده‌ای از قبیل کمک هزینه سفر به عتبات عالیات، مشهد مقدس، کارت هدیه و صدها جایزه دیگر همراه خواهد بود. 

هشتمین دوره از پویش کتاب‌خوانی «روشنا» از شانزدهم تیرماه آغاز و تا شانزدهم مهرماه ادامه دارد.

دوره‌های گذشته
پویش کتاب‌خوانی روشنا تاکنون هفت دوره را در گستره‌ای ملی برگزار کرده است. روشنا در هفت دوره گذشته کتاب‌‎هایی مانند «نامیرا» اثر صادق کرمیار، «بچرخ تا بچرخیم» محمد سرشار، «تاریخ مستطاب آمریکا» اثر محمدصادق کوشکی و مازیار بیژنی، «سقای آب و ادب» سیدمهدی شجاعی، «شهر ضرب‌المثل‌ها» اثر حجت‌الاسلام غلامرضا حیدری ابهری، «ملاقات در شب آفتابی» اثر علی موذنی و «گا‌م‌های سلوک» اثر حسن قدوسی‌زاده را محور پویش کتاب‌خوانی خود قرار داده است. پویش مطالعاتی روشنا تاکنون موفق به توزیع بیش از پانصد هزار نسخه کتاب در سراسر کشور برای مخاطبان شده است. روشنا در فرایند خود علاوه بر افزایش سرانه مطالعه، تقویت اقتصاد نشر، تقویت و افزایش مخاطبان و مشتری‌های کتاب‌فروشی‌ها را هم هدف قرار داده است. جریان نشر و توزیع کتاب‌های پویش روشنا توسط بسترهای عادی کتابفروشی‌های جبهه فرهنگی انقلاب صورت گرفته و از این مجرا سعی در تقویت این حوزه دارد.

۲۷ تیر ۱۳۹۶

یادداشت علی دارابی درباره کتاب ملاصالح : مطالعه کتاب «ملاصالح» را به جوانان توصیه می‌کنم.

بازدید: ۱۳۶۴ نشر موسسه شهید کاظمی ۰ نظر ۰ ۰
تازه های خبری یادداشت علی دارابی درباره کتاب ملاصالح : مطالعه کتاب «ملاصالح» را به جوانان توصیه می‌کنم.

به گزارش خبرگزاری فارس، علی دارابی از معاونین سازمان صدا و سیما در یادداشتی که در کانال تلگرامی خود منتشر کرد پیرامون کتاب «ملاصالح» نوشت:

«کتاب مُلّاصالح سرگذشت شگفت انگیز مترجم اسرای ایرانی در عراق است که به همت رضیه غبیشی از انتشارات شهید کاظمی در یازده فصل به رشته تحریر درآمده است. نویسنده در این یازده فصل به سرگذشت عجیب ملاصالح قاری می‌پردازد که در آبادان به دنیا آمده و زندانی سیاسی در دوران طاغوت، اسیر جنگی دوران دفاع مقدس در عراق و حتی پس از آزادی و بازگشت به ایران زندانی بوده است.

ملاصالح به عنوان زندانی سیاسی، 8 سال در زندان‌های ساواک بود. پس از آن در دوران جنگ تحمیلی توسط نیروهای بعثی دستگیر شد و عراقی‌ها که متوجه تسلط او بر زبان فارسی و عربی شدند، از وی به عنوان مترجم استفاده کردند. شهرت ملاصالح به خاطر دیداری بود که 23نفر از جوانان و نوجوانان با صدام داشتند و او در آن دیدار مترجم صدام بود. دیداری که در بسیاری از شبکه‌های جهانی پخش شد و مانور تبلیغاتی حزب بعث به شمار می‌رفت. او در نهایت پس از 4 سال در سال 1364 از سوی عراق همراه با 500 نفر دیگر آزاد شد.

ملاصالح قاری پس از آزادی و بازگشت به کشور، به اتهام خیانت و همکاری با بعثی‌ها و شکنجه اسرا، مجددا روانه زندان شد. او بعد از 2سال به قید ضمانت آزاد گردید و در نهایت پس از بازگشت اسرا در سال 1369 با نامه مرحوم سیدعلی‌اکبر ابوترابی (سید آزادگان)، بی‌گناهیش اثبات شده و از وی رفع اتهام می‌شود.

«23 نفر و آن یک‌نفر» فیلمی تلویزیونی درباره ملاصالح است که به کارگردانی مهدی جعفری از شبکه چهارم سیما پخش شده است. ملاصالح خوب می‌داند سرنوشت پاسداران انقلاب اسلامی در همان بدوِ ورود و به محض شناسایی چوبه دار است و چاره‌ای می‌اندیشد برای نجات پاسداران از مهلکه. زمان تقسیم‌بندی اسرا اعلام می‌کند: «بسیجی‌ها یک طرف، ارتشی‌ها هم یک طرف، پاسدار هم که نداریم یک طرف.» و این جمله پاسدار هم که نداریم، در همان ایام میان اسرا بسیار معروف شد.

خواندن این کتاب را که با نثری روان و بیانی شیوا و البته روایتی داستانی و شیرین قصه زندگی ملاصالح را بیان می‌کند، به همه عزیزان خصوصا جوانان توصیه می‌کنم.

هنرمند و نویسنده نام آشنا و متعهد کشورمان و دوست عزیز و اندیشمندم، حبیب احمدزاده نقش بسیار مهمى در رونمایی کتاب و همچنین نکوداشت ملاصالح در تهران و آبادان داشت که وظیفه خود می‌دانم از حبیب عزیز صمیمانه تشکر کنم. همکاران خوبم در صدا و سیماى آبادان مقدمات تولید مستند ملاصالح را فراهم کرده‌اند که از آنان نیز ممنونم.

 

۱۸ تیر ۱۳۹۶

نور علی شوشتری فرمانده شهیدی که جان خود را در راه وحدت امت اسلامی داد.

بازدید: ۱۳۵۲ نشر موسسه شهید کاظمی ۰ نظر ۰ ۰
تازه های خبری نور علی شوشتری فرمانده شهیدی که جان خود را در راه وحدت امت اسلامی داد.

«نورعلی» آئینه زندگی سردار.... نه! نورعلی شوشتری است. قطعاتی از یک زندگی که کنار هم راوی انسان تراز انقلاب اسلامی است و مردمی بودن و سادگی یک «مرد» را در صد و چهل قاب به تصویر می‌کشد. در کنار بیش از صد تصویر، از سربازی تا آسمانی شدن مردی که جایش خالی است اما راهش هنوز من و تو را صدا می‌زند.

«نورعلی» ساده و صمیمی روایت شده، زلال زلال. مثل خود شهید، مثل همین چند روایت:

- سرباز بود. در مسابقات تیراندازی ارتش اول شد. گذاشتندش گماشته پسرخاله شاه. راضی نبود. می‌گفت اوضاع خانواده‌اش اصلاً خوب نیست و هیچ قید و بندی ندارند. از غصه مریض شد. چند روزی بازداشتش کردند. گفتند: اگر اینجا بمانی، می‌بریمت گارد شاهنشاهی. زیر بار نرفت. ‌گفت: دین و ایمانم را به هیچ قیمتی نمی‌فروشم. فایده‌‌‌ای نداشت، او را انداختند بیرون.

- مادرش که فوت کرد، برگشت روستا: ینگجه. ‌مینی‌بوس خرید. از روستاهای اطراف مسافرها را سوار می‌کرد تا قوچان. هر روز به شاگردش می‌گفت: «اگر کسی نداشت، کرایه نگیر.» همیشه ده پانزده نفری مهمانش بودند.

- دم‌در منتظر سرویس بود. دست‌هایش را به هم می‌مالید. مادر گفت: دخترم، تا سرویست می‌آید، برو داخل ماشین توی پارکینگ. نورعلی نگذاشت. گفت: ماشینِ بیت المال است. اگر سردش است برود بالا و داخل خانه منتظر بماند.

- رفته بود دیدار رهبری. زمان خروج، دوستش گفت: سردار، بیا از این در برویم. منظورش درب ورود و خروج مسئولان بود. لبخند زد و گفت: از همان دری می‌روم که آمده‌ام.

- با بزرگان بلوچ که تلفنی حرف می‌زد، گرم می‌گرفت و بلند بلند می‌خندید. از صدای خنده‌هایش پشت تلفن می‌فهیدیم باز یکی از بزرگان بلوچ زنگ زده.

- توی آن منطقه‌، یک خانواده شیعه هم نبود. دنبال کار را گرفت تا برایشان نماز جمعه راه انداخت. حالا آن‌ها هم مثل شهرهای شیعه کنارشان، نماز جمعه داشتند

- مردم بلوچ از بس دوستش داشتند، اسم بچه‌هایشان را می‌گذاشتند «نورعلی». می‌گفتند حالا که نور علی را نداریم، یادش را زنده می‌کنیم.

- هر‌کس یک جوری قربان صدقه‌اش می‌رفت. همه‌کار ‌کردند تا چیزی بخورد اما فایده‌ نداشت. با بغض یک گوشه نشسته بود. دو روز همینجور بود. شهادت نور‌علی دل پسر‌بچه بلوچ را شکسته بود. همه آن لحظه‌هایی که نورعلی با کلی هدیه ‌رفته بود مدرسه آن‌ها، هیچ وقت از خاطرش فراموش نمی‌شد. مگر می‌شد آن همه مهربانی را دید و فراموش کرد؟

-با بزرگان طوائف جلسه گذاشته بود. اما مثل همیشه نبود. از خنده و خوش و بش خبری نبود‍. ناراحت بود از مشکلاتی که این چند وقت توی منطقه دیده بود. دلش به درد آمده بود از کم کاری‌ها.‌ داشت بزرگان طوائف را دعوا می‌کرد!

چرا به خاطر مشکلات طائفه و روستای‌تان به ما مسئولین اعتراض نمی‌کنید؟ چرا یقه ما مسئولین را نمی‌گیرید؟ چرا به مسئولین نمی‌تازید؟!


- گفت: «یک لیست تهیه کن از خانواده‌های فقیری که سرپرست‌شان توی درگیری با نیروهای انتظامی کشته شده‌اند یا به خاطر قاچاق مواد مخدر اعدام شده‌اند. می‌خواهم برای‌شان کمک بفرستم.» همه بهت‌شان زد. یکی یکی اعتراض کردند که این‌ها بچه‌های مارا شهید کرده‌اند و با نظام مشکل دارند و ... . اما نورعلی روی حرفش بود. گفت:«حالا سرپرست‌شان یک کار اشتباهی کرده چه ربطی به خانواده آن‌ها دارد؟! بچه‌های این‌‌ها که مجرم نیستند. اگر ما زیر پر و بال این خانواده‌ها را نگیریم جذب دشمن ‌ می‌شوند‌.» خودش هم به آنها سر می‌زد.پیگیر بود تا برای تحصیل‌ بچههایشان مشکلی پیش نیاید. برایشان کتاب و لوازم التحریر میفرستاد.

- بعضی مناطق محرومیتش زیاد بود، حتی ازدواج‌ها و طلاق‌ها ثبت نمی‌شد. گاهی شوهر زنی می‌مرد اما آن زن نمی‌توانست ثابت کند که شوهرش مرده تا از حمایت کمیته امداد استفاده کند. توی آن منطقه، 346 نفر این طوری بودند. موضوع را به سردار گفتم، چهره‌اش درهم رفت. پیگیر شد تا زودتر حمایت بشوند. توصیه هم کرد تا از آن‌ها مدرک نخواهند. به همین اکتفا نکرد. پیگیر اشتغال‌شان هم شد. تا همه‌شان تحت پوشش در نیامدند و اشتغال‌شان درست نشد، ول کن نبود.‌

- جانباز شیمیایی بود. با نورعلی کار داشت. وقتی که رفت، سردار صدایم کرد و گفت: می‌روی محله این بنده خدا و  بدهکاری‌اش را تا قران آخر صاف می‌کنی.

به خیلی‌ها بدهکار بود. همسایه، مغازه‌دار و ... . تا شب همه را تسویه کردم و گزارشش را به سردار دادم. گفت: حالا خیالم راحت شد. جانباز و بدهکاری؟ وای بر ما!

-26 مهرماه 88، همایش هم‌اندیشی سران و طوایف منطقه بود. ساعت نه صبح ماشین سردار به محل همایش ‌رسید. قبل از ورود ‌رفت برای دیدن نمایشگاه صنایع دستی، کنار محل همایش. عبدالواحد سراوانی که چهار ماه در پاکستان در اردوگاه‌ عبدالمالک ریگی آموزش انفجار دیده بود خودش را بین مردم پنهان کرد. سردار که نزدیکش ‌رسید خودش را منفجر ‌کرد. چهل نفر شهید ‌شدند‌. کوچکترین‌شان چهار سال داشت.

...

فردای همان روز سردار می‌خواست گزارش کنگره 23 هزار شهید خراسان را برای رهبری بخواند. اما حالا خودش هم به جمع آن‌ها اضافه شده بود.‌

*

به بچه‌های مدرسه گفته بودند برایش نامه بنویسند؛ از دیدار کوتاهی که تک تک‌شان را بوسیدو دست داد. نوشته‌های بچه‌ها نشان میداد که هنوز گرمای آن دیدار توی ذهن‌شان است.

سلام سردار ...

افسوس که زود از میان ما رفتی ....

شما مثل پدربزرگ من بودی ...

یادت رفتنی نیست...

اما نامه یکی از بچه‌ها با بقیه فرق داشت:

«هنگامی که شهید شوشتری به مدرسه ما آمدند، ما خیلی خوشحال شدیم. او سر و صورت همه بچه‌ها را بوسید و با ما خیلی شوخی می‌کرد. او می‌گفت: بچه‌ها برای شما اسلحه آوردم. من با خودم گفتم: یعنی چه؟ این چه طور اسلحه‌ای است؟! بعد که متوجه شدیم به ما کیف، مداد، دفتر، خودکار داد و گفت: اسلحه شما قلم شماست، این مدرسه سنگر شماست و شما رزمندگان این سنگر هستید. ما بچه‌ها هم سعی و تلاش می‌کنیم تا از خاک کشورمان ایران، تا پای جان دفاع کنیم و با آنانی که شما را به شهادت رساندند، مبارزه ‌کنیم. شما مرد بودی و به ما مردانگی آموختی.»‌

مهرالله شه بخش‌

این کتاب با قیمت 12000 هزار تومان توسط انتشارات شهید کاظمی منتشر شده است و خوانندگان محترم می توانند از سایت من و کتاب تهیه نمایند.



۳۰ خرداد ۱۳۹۶

روایتی ازشهید یگان موشکی سپاه در سکوت آرامم نمی کند

بازدید: ۱۴۷۳ نشر موسسه شهید کاظمی ۰ نظر ۰ ۰
تازه های خبری روایتی ازشهید یگان موشکی سپاه در سکوت آرامم نمی کند

کتاب «سکوت آرامم نمی‌کند» نیم‌نگاهی به زندگی شهید محسن فرج‌الهی از سوی نشر شهید کاظمی منتشر شد.

در اوج دستیابی به توانمندی دلاورمردان سپاه و تقویت یگان موشکی حادثه‌هایی روی داد که جوانان این مرز و بوم با اهداء جان خود موجب رشد و نمو این دستاورد بزرگ شدند.

گروهی از این جوانان 18 نفر از سلحشوران خرم آباد بودند که در حین طراحی و ساخت موشک در پادگان امام علی (ع) بر اثر انفجار موشک به شهادت رسیدند و ثابت کردند که اقتدار و امنیت نظام از پشت میز مذاکره رقم نمی‌خورد بلکه با جانفشانی، جهاد، ایثار و شهادت است که این دستاوردها حاصل می‌شود.

کتاب «سکوت آرامم نمی‌کند» نیم نگاهی است به زندگی یکی از این شهدا بنام محسن فرج الهی که به قلم نسرین یحیی‌بیگی بخشی از خاطرات این شهید در آن گردآوری شده است.

در این کتاب می‌خوانیم: «سبز یعنی ... فرقی نمی‌کرد زمستان باشد یا تابستان. باید حتما وضو می‌گرفت! بارها می شد که به او می‌گفتم: «برادر من! این اول صبح، توی این هوای سرد، با آب یخ زده وضو می‌گیری که چی بشه؟» می‌گفت: «آرش! مگه تو نمی‌دونی این لباس سبز، لباس شهداست؟ آخه چطور می‌شه بدون وضو بهشون دست بزنم و اونا رو بپوشم؟ اینا اینقدر حرمت دارند که به خاطرشون با آب یخ زده هم وضو می‌گیرم!»

بخشی از دست نوشته شهید در این کتاب در ادامه منتشر شده: «سلام بر کسی که در اوج خوش نامی گمنام‌ترین مردم است. به حق، که او پسر علی ابن ابیطالب(ع) است. شرمنده‌ام از تمام فقرایی که نان شب نداشتند و این حقیر سیر خوابیده‌ام.

بارالها: ای پروردگار بخشاینده گناهان ای رحیم، ای رحمان با یاد تو من با آقایم حضرت مهدی (عج) پیمان می‌بندم که تا رسیدن به درجات کامل کمال و سعادت کوشش خود را برای از بین بردن تمام گناهانم انجام دهم و از حضرت مهدی (عج) برای رسیدن به این درجات کمک و یاری خواستارم.»

کتاب «سکوت آرامم نمی‌کند» در رابطه با شهید محسن فرج‌الهی در 120 صفحه و با قیمت 6هزار تومان توسط نشر شهید کاظمی منتشر شده و علاقه‌مندان می‌توانند آن را فروشگاه اینترنتی «من و کتاب» خریداری کنند.

۲۴ ارديبهشت ۱۳۹۶

داودآبادی نویسنده دفاع مقدس با کتاب«دیدم که جانم می رود»و خاطرات شهید«کاظم زاده» به خندوانه می رود.

بازدید: ۱۳۴۶ نشر موسسه شهید کاظمی ۰ نظر ۰ ۰
تازه های خبری داودآبادی نویسنده دفاع مقدس با کتاب«دیدم که جانم می رود»و خاطرات شهید«کاظم زاده» به خندوانه می رود.

داودآبادی خاطراتی شیرین و همین طور اشکی! از دفاع مقدس و دوستان و همرزمانش را در برنامه خندوانه تعریف خواهد کرد. برنامه خندوانه امشب ساعت 23 از شبکه نسیم سیمای جمهوری اسلامی ایران پخش خواهد شد. کتاب «دیدم که جانم می رود» خاطرات جالب و جذاب داود آبادی از شهید مصطفی کاظم زاده ، از کتابهای برگزیده مسابقه بخون و ببر دوره سوم برنامه خندوانه بود.

کتاب دیدم که جانم می رود، از سوی نشر شهید احمد کاظمی منتشر شده و در سایت من و کتاب در دسترس مخاطبان می باشد.

۱۴ ارديبهشت ۱۳۹۶

زندگینامه «آخرین نخست‌وزیر» در راه نمایشگاه کتاب

بازدید: ۲۰۰۵ نشر موسسه شهید کاظمی ۲ نظر ۰ ۰
تازه های خبری زندگینامه «آخرین نخست‌وزیر» در راه نمایشگاه کتاب

 کتاب «آخرین نخست وزیر» جلد اول از زندگی و زمانه میرحسین موسوی از 1320 تا 1368 به قلم جواد موگویی در نمایشگاه کتاب عرضه خواهد شد.

این کتاب که در واقع نگاهی به زندگی میرحسین موسوی که آخرین نخست وزیر در جمهوری اسلامی است، بوده و در آن نگارنده نگاهی به سیر زندگی او از 1320 تا 1368 انداخته است.

بنا بر اعلام مولف «آخرین نخست وزیر»، این کتاب قرار است از سوی نشر شهید کاظمی ناشر برگزیده سال منتشر و در نمایشگاه کتاب به مخاطبان ارائه شود.

پیش از این از جواد موگویی کتاب «اسرار آیت» نگاهی به زندگی شهید سید حسن آیت از سوی نشر حکمت اشراق منتشر شده بود، که توجه بسیاری را به خود جلب کرده بود.

۱۴ ارديبهشت ۱۳۹۶

«از حاج‌ابراهیم تا خان‌طومان» فقط برای اسلام

بازدید: ۱۳۷۲ نشر موسسه شهید کاظمی ۰ نظر ۰ ۰
تازه های خبری «از حاج‌ابراهیم تا خان‌طومان» فقط برای اسلام

کتاب «حاج ابراهیم تا خان‌طومان» اثر سید عبدالرضا هاشمی ارسنجانی از سوی انتشارات شهید کاظمی منتشر شده است.

این کتاب حاوی خاطراتی خواندنی بصورت داستانی روایی از رشادت شهدای لشکر 25 کربلا درارتفاعات حاج ابراهیم و مبارزه با ضد انقلاب و سپس شرکت در جنگ سوریه و دفاع از حرم اهل بیت سلام الله علیها است. این شهدا را فقط یک کلمه و آن هم دفاع از اسلام گردهم آورد و با این صمیمت و قول و قرارهایی که با هم گذاشتند پس ازماه‌ها دفاع در ارتفاعات سخت حاج ابراهیم همگی با هم عزم سفر کردند و در جنگ سوریه شرکت و همگی در کنارهم به فیض شهادت نائل شدند.

در بخشی از کتاب آمده است: «نفربر زیر آتش سنگین برگشت. درِ نفربر را که باز کردم خشکم زد. رو به کاوه گفتم: پس سالخورده کو؟! گفت: نیامد، بین زخمی‌ها‌ ماند. توی بیسیم با حرص گفتم: چرا برنگشتی؟ مرد حسابی، شرطم که نشنیدی و رفتی همین بود که حتما برگردی. خیلی خونسرد گفت: یعنی من برگردم، ولی نیروهایم برنگردند؟! اگر این کار را بکنیم، از این پس چگونه باید توقع داشت به ایرانی بودنمان شک نکنند؟ زبانم بند آمد. باید کاری می‌کردم.»

صفحه قبلی ۱ ۲ ۳ ۴ ... ۵ ۶ ۷ صفحه بعدی

هر ماه یک کتاب خوب

از افغانستان تا لندنستان

توضیحات کتاب

با ما همراه باشید

آخرين عناوين

۲۸
۲۸ دی ۱۳:۴۸
به شرط عاشقی
به شرط عاشقی
۲۸
۲۸ دی ۱۳:۳۹
هفتاد و دومین غواص
هفتاد و دومین غواص
۲۸
۲۸ دی ۱۳:۳۳
مار و پله
مار و پله
۰۲
۰۲ دی ۱۶:۱۴
کار فرهنگی نقشه می خواهد جلد دوم
کار فرهنگی نقشه می خواهد جلد دوم
۰۲
۰۲ دی ۱۶:۰۲
کار فرهنگی نقشه می خواهد جلد اول
کار فرهنگی نقشه می خواهد جلد اول
۲۱
۲۱ آذر ۱۶:۴۰
صیحه بر بیداد
صیحه بر بیداد
۱۱
۱۱ آذر ۱۳:۲۰
جاسوس استورم
جاسوس استورم
۱۸
۱۸ آبان ۱۶:۳۸
کتیبه ژنرال 2: قَمحانه
کتیبه ژنرال 2: قَمحانه
۱۸
۱۸ آبان ۱۶:۳۳
کتیبه ژنرال 1: قصرالدشت
کتیبه ژنرال 1: قصرالدشت
۱۶
۱۶ آبان ۱۷:۰۱
کاملا سری
کاملا سری

پيوندها

من و کتاب موسسه شهید کاظمی دفتر حفظ و نشر آثار آیت الله خامنه ای مجمع ناشران انقلاب اسلامی انتشارات انقلاب اسلامی انتشارات صهبای (موسسه جهادی) انتشارات سوره مهر انتشارات نیستان پویش مطالعاتی روشنا انتشارات کتابستان معرفت سایت کتابخون سایت پاتوق کتاب فردا

دنبال کنندگان

دنبال کنندگان ۱۰ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید

پربحث ترين ها

یادت باشد
۳۱ شهریور ۹۷ ۹

یادت باشد

«حماسه تپه ی برهانی »؛ سند تاریخی منحصر به فرد
۰۳ ارديبهشت ۹۲ ۴

«حماسه تپه ی برهانی »؛ سند تاریخی منحصر به فرد

از افغانستان تا لندنستان
۰۶ تیر ۹۸ ۳

از افغانستان تا لندنستان

انتشار خاطرات رهبر انقلاب از دفاع مقدس توسط موسسه شهیدکاظمی
۰۶ تیر ۹۴ ۳

انتشار خاطرات رهبر انقلاب از دفاع مقدس توسط موسسه شهیدکاظمی

آخرين عناوين

به شرط عاشقی
۲۸ دی ۹۸ ۰

به شرط عاشقی

هفتاد و دومین غواص
۲۸ دی ۹۸ ۰

هفتاد و دومین غواص

مار و پله
۲۸ دی ۹۸ ۰

مار و پله

کار فرهنگی نقشه می خواهد جلد دوم
۰۲ دی ۹۸ ۰

کار فرهنگی نقشه می خواهد جلد دوم

آمار سايت

  • صفحه نخست
  • اخبار
  • تماس با ما
  • نقشه سايت
  • rss
  • طراح قالب

کلیه حقوق وب سایت برای نشر شهید کاظمی محفوظ است.