به گزارش
سایت شهید کاظمی به نقل از خبرگزاری فارس، کتاب «تو برادر من نیستی» خاطرات رزمندهای
دیگر از سپاهیان اسلام استان خوزستان است که در دفاع از حرم نورانی عقیله بنی هاشم
حضرت زینبکبری(س) به دست پلیدیان تکفیری به فیض شهادت نائل آمده است.
شهید محمد تاجبخش از بسیجیان شهرستان گتوند و دیار شهدای
عملیات یا مهدی (عج) است که در سال گذشته برای دفاع از حرم حضرت زینب کبری(س) و
حضرت رقیه(س) به سوریه رفت و با تکفیریها به نبرد پرداخت.
این دلیرمرد گتوندی سرانجام پس از نبرد با گروههای تکفیری همزمان با شهادت شهید حججی به شهادت رسید و به آسمان پرکشید تا نام خود را به عنوان نخستین شهید مدافع حرم گتوند و دیار سردار شهید سرهنگ مقامی و سردار ابراهیم تاج بخش به ثبت برساند.
شهید عباس تاجبخش و سردار شهید ابراهیم تاجبخش داییهای شهید محمد تاجبخش هستند که در سال 1365 در نبرد با لشکر بعث به شهادت رسیدند و حالا پس از 31 سال در بهشت میزبان خواهرزاده خود هستند.
در قسمتی از کتاب می خوانیم :
محمد
دلاورانه می جنگید. بچه ها را سازمان می داد و دوباره مشغول شلیک می شد؛ انگار سال
هاست تجربه جنگ دارد. نزدیک دو ساعت از آغاز حمله گذشته بود و فشنگ های ما رو به
اتمام بود. حمید کنار من تیر به پایش خورد و زمین گیر شد. محمد با یک فاصله از ما
در انتهای خاکریز و خطرناک ترین جا نشسته بود. گهگاهی بلند می شد و به طرف داعشی
ها شلیک می کرد. مدام تصویر اسارت و برده شدن سرهایمان را می دیدم. در اوج ناامیدی
رو به محمد فریاد زدم :«حسین می گوید جناح راست با شما. جناح راست با شما.» به
حالت سجده درآمده بود تا حرف هایم را بشنود. فریاد زد:«خیالت راحت. به حسین بگو تا
آخرین گلوله می جنگم و اگر تیرهایم تمام شد، باز هم از جایم تکان نمی خوردم.» این
را گفت و اسلحه را برای شلیک دوباره آماده کرد. روی زانو ایستاد، تمرکز کرد و قبل
از اینکه تیری بزند نقش زمین شد...
تو برادر من نیستی خاطرات شهید مدافع حرم محمد تاج بخش به
کوشش صادق عباسی ولدی در ۱۱۲
صفحه و قیمت پشت جلد ۷۵۰۰
توسط انتشارات شهید کاظمی روانه بازار شد.
زندگی و زمانه «حسین اسرافیلی» فردا رونمایی میشود
به گزارش سایت من و کتاب به نقل از خبرگزاری فارس، مراسم رونمایی از زندگی و زمانه حسین اسرافیلی با عنوان «حوالی روشن صدا» فردا در مرکز تبادل کتاب برگزار میشود.
اسرافیلی غیر از سرودن شعر به خطاطی، نقاشی و مجسمهسازی نیز علاقه دارد. وی در طول سالهای 1360 تا1367 مسئولیت صفحه ادبی مجله پیام انقلاب را به عهده داشت و عضو شورای شعر و موسیقی صدا و سیما و شورای شعر نیروهای مسلح بنیاد حفظ آثار و ارزشهای دفاع مقدس است.بر اساس این گزارش، حسین اسرافیلی اول اسفند 1331 در تبریز به دنیا آمد. وی از شاعرانی است که در طول سالهای 1358 تا 1366 در حوزه هنری حضوری فعال داشت و به دفعات همراه با دیگر شاعران و به منظور شعرخوانی در نقاط مختلف رزم، عازم جبههها شد.
حسین اسرافیلی سابقه همکاری با موسسه آفرینش های هنری آستان قدس رضوی در زمینه حضور در شب های شعر خورشید ولایت و نغمه بهار را دارد.
معروفترین مجموعه شعر او تولد در میدان است که به عنوان یکی از آثار برتر شعر دفاع مقدس در دهه 60 از سوی بنیاد حفظ آثار و ارزشهای دفاع مقدس برگزیده شد. آتش در خیمهها، مجموعه شعر عاشورایی، عبور از صاعقه، گزیده ادبیات معاصر شماره 5، مردان آتش نهاد، آتش در گلو، آیینههای شعلهور از سرودههای اوست.
تازهترین آثار حسین اسرافیلی در سه مجموعه جدید با عنوان «حیاط خلوت کلمات»، «صخره و پلنگ» و «دو پنجره» است. مقالات ادبی و فرهنگی موجود در کتاب «حیاط خلوت کلمات» در موضوعات شعر و نقد ادبی تاکنون در نشریات مختلف به چاپ رسیده است و نویسنده برای نخستین بار این مقالات را که شامل 25 تا 30 مقاله است در یک مجموعه منسجم گردآوری کرده است.
حسین قرائی نیز از نویسندگانی است که در حال گردآوری تاریخ شفاهی شاعران است و تازهترین اثر او با محوریت اسرافیلی فردا رونمایی میشود .
رونمایی از کتاب «حوالی روشن صدا» فردا دوشنبه 97/5/7 ساعت 17 برگزار می شود. در این برنامه محمود اکرامی، حمیدرضا شکارسری، حسین اسرافیلی، مصطفی محدثی خراسانی و حسین قرایی حضور خواهند داشت.
پرچم سفید تسیلم ملت ایران
همسایه سدر و همسفر رود
زمانه و زندگی دکتر محمدرضا سنگری، روایت معلم شاعر و عاشقی است که با سخنرانیها و کلام بدیع خود در جامعه، دانایی میافشاند.
«همسایهی سدر و همسفر رود» حاصل 30جلسه صحبت نویسنده با دکتر سنگری است. روایتی از کودکی تا اکنون دکتر که میتواند بخش مهمی از تاریخ ادبیات معاصر ایران را در بربگیرد و به کار علاقمندان و دانشجویان زبان وادبیات فارسی بیاید.
برشی از کتاب:
من اگر برگردم اتفاق های بزرگ زندگی خود را انجام می دهم؛ یعنی اگر معلم بودن را انتخاب کردم، معلم خواهم ماند. اگر پایگاه های دینی را به عنوان محمل و تکیه گاه اصلی برای طرح اندیشه خود انتخاب کردم، دوباره همان جا را انتخاب خواهم کرد. اگر قرار باشد که با انقلاب باشم، دوباره با انقلاب خواهم بود.
حوالی روشن صدا
شعر سهم عظیمی از این فرهنگ پرافتخار داشته و دارد و شناختن و شناساندن سرآمدان فرهنگ امروز ایران، کاری بجا و شایسته است.
کتاب «حوالی روشن صدا» ماحصل پانزده ساعت گفتگوی نویسنده با حسین اسرافیلی؛ شاعری که در سالهای اخیر و به خصوص دههی شصت خوش درخشیده است، میباشد. شاعری که برای حضور در جلسات ابتدایی شکلگیری حوزه هنری و همراهی با جریان شعری برآمده از این حلقهی اثرگذار گفتنیهای معطر دارد که این حرفها و حدیثهای تلخ و شیرین را میتوانید در «حوالی روشن صدا» مطالعه کنید.
برشی از کتاب: قیصر و مخملباف داشتند وسایلشان را جمع می کردند، من از قیصر پرسیدم چه شده؟ مخملباف گفت:«چه می خواستی بشود، لوزه ای را که سید می گفت عمل می خواهد، این جا جای عمل، آن را بریدند و خیالشان راحت شد.» قیصر نامه آقای زم را به من داد و گفت بخوان؛ نوشته بود تا تاریخ فلان حوزه را ترک کنید.
دست ابلیس
معرفی اثر:
کتاب حاضر، در مورد خاطرات همفر، جاسوس انگلیسی در ممالک اسلامی است. او در این کتاب از مأموریتش به کشورهای مصر، عراق، ایران، حجاز و استانبول مرکز خلافت (عثمانی) و هدفش از این مأموریت که جمعآوری اطلاعات کافی به منظور جستجوی راههای درهم شکستن مسلمانان و نفوذ استعماری در ممالک اسلامی بود و از مسائلی که در این مأموریت برای او پیش میآید، یاد میکند.
برشی از کتاب:
وزارت مستعمرات در سال 1710میلادی مرا به مصر، عراق، تهران، حجاز و آستانه فرستاد تا معلومات کافی به منظور تقویت راههایی برای ایجاد تفرقه میان مسلمین و گسترش تسلط بر کشورهای اسلامی جمعآوری کنم و در همان وقت، نُه نفر دیگر از بهترین کارمندان وزارتخانه به همین منظور اعزام شدند و این افراد از کسانی بودند که از نظر قدرت و نیرو و فعالیت، و جوش و خروش به منظور سیطرهی حکومت بر سایر بلاد اسلامی به حد کمال رسیده بودند.
...آخرین سخن دبیرکل را فراموش نمیکنم که به هنگام خداحافظی به نام مسیح با ما وداع کرد و گفت: «آیندهی کشور ما در گرو پیروزی شماست، هرچه نیرو دارید در راه پیروزی به کار گیرید.»
مربع های قرمز
این اثر به خاطرات حاج حسین یکتا، فرمانده قرارگاه فرهنگی خاتم الاوصیاء(ص) از دوران کودکی تا پایان دفاع مقدس پرداخته و برهه حضور وی در دفاع مقدس در این کتاب برجسته شده است.
کتاب «مربعهای قرمز»، عنوان سؤال برانگیزی است که جلد کتاب نیز بر اساس آن طراحی شده است.
حاج حسین یکتا، در مقدمه خود بر این کتاب مینویسد: «پنج سال می شد که قصد کرده بودم خاطراتم را مکتوب کنم. مخصوصاً وقتی مقام معظم رهبری حضرت آیت الله خامنهای حفظهالله مطلبی را مبنی بر ناتمام ماندن جنگ یک رزمنده تا نوشتن خاطراتش، فرمودند، برای نوشتن و نشر خاطراتم مصممتر شدم. هرچه از رشادت همرزمانم و غربت و مظلومیتشان میدانستم در روایتگریهایم گفته بودم. با مکتوب کردن خاطراتم دنبال ناگفتهای از بچهها بودم. دنبال سبک بندگی کردنشان، سبک عبادتشان، سبک رفاقتشان، دنبال سبک زندگی کردنشان در جنگ. سبکی که این روزها جایش بین جریان زندگی جوانان به شدت خالی است.
امیدوارم این کتاب که تنها گوشهای از جهاد همرزمانم در لبیک به ندای هل من ناصر امام خمینی(ره) نایب امام عصر(عج) است، مورد رضایت حضرتش واقع گردد و در روز حسرت، رفقای شهیدم دستم را بگیرند. رفقایی که در روزهای مصاحبه و بازخوانی خاطراتم، میان این ورقها، دوباره دیدمشان، کنارشان جنگیدم، کمین کردم، سنگر گرفتم، زخمی شدم، نماز خواندم، خندیدم، شوخی کردم، بوسیدمشان، بوییدمشان و دوباره ایستادم و رفتنشان را نگاه کردم. دوباره تنها شدم. جانم از تنهایی و دلتتنگی پر است. از حسرت آسمان.
امید که این کتاب پلی باشد میان من و رفقای شهیدم. پلی باشد برای همه تشنگان و جویندگان حقیقت. پلی باشد به آسمان.»
برشی از کتاب:
سید مهدی من را روی زمین خواباند. تا تنم به خاک رسید، چشمهایم دوباره بسته شد. فقط گرمی بوسهاش را روی پیشانیام حس کردم. دوید و از من دور شد. صداهای دور و برم کم رنگ میشد. در خلسه سنگینی فرو رفتم. نفهمیدم چقدر در آن حالت بودم که سرفهای پرخون خیزاند و خواباندم.
نهالهای برومند
نهالهای برومند بیانگر تعهد بر فرهنگ دینی و وفاداری به آرمانهای عقیدتی برجستگانی است که تا پای جان بر آن ایستادگی کردند.
نهالهای برومند به تبیین نقش اراده و ایمان در پایمردی و ایستادگی بر اعتقادات و عبور از سختیهای شکنندة اسارت در چنگال شقیترین موجودات میپردازد. از تأثیر نیروی ایمان و اعتقاد در رهایی از دامهای متنوع دشمن شیطان صفت میگوید که تلخی های مرگبار اسارت را به لحظات شیرین زندگی جوانان عاشورایی تبدیل نمود. و از مرارتهای جانکاه اسارت میگوید که در کنار آن صحنههای زیبایی آفریده شد که مولود پیروی از فرهنگ الهی و غنی اهلبیت علیهمالسلام است.
اسارت آزادگان، ادامة رشادتهای رزمندگانی است که برای اعتلای کلمة توحید در کوران هشت سال دفاع مقدس درخشیدند و نهالهای برومند که مستند به خاطرات آزادگان سربلند است، تداوم کتاب هنر اهلبیت علیهمالسلام است که صبر و استقامت مردان خدا را در اردوگاههای مخوف بعثی تبیین مینماید.
برشی از کتاب:
*در کنار مرارتهای جانکاه اسارت، صحنههای زیبایی آفریده میشد که مولود پیروی از فرهنگ الهی و غنی اهلبیت(ع) است. جایگاه رفیع این برجستگیها در محیط مرگبار اسارت، ارزش و منزلت والاتری داشتند. گذران روزهای زندگی با کمترین امکانات برای سالهای طولانی که فقط انسان را از مرگ میرهانید، کار دشواری است که حقیقتاً در فهم امثال ما نمیگنجد. وقتی در حصار محرومیتهای بیشمار توأم با زجر و شکنجه، جوانی از کمترین بهرهی دنیاییاش بگذرد و دیگری را بر خود ترجیح دهد، چگونه میتوان به ارزش کار او پی برد. جز آنکه به کلام الهی بیندیشیم که: «... وَ یُؤْثِرُونَ عَلی أَنْفُسِهِمْ وَ لَوْ کانَ بِهِمْ خَصاصَةٌ وَ مَنْ یُوقَ شُحَّ نَفْسِهِ فَأُولئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ»؛ اینان تربیت یافتگان مکتبی هستند که در وصف مربیان آن خدای متعال فرمود: «وَ یُطْعِمُونَ الطَّعامَ عَلی حُبِّهِ مِسْکیناً وَ یَتیماً وَ أَسیراً إِنَّما نُطْعِمُکُمْ لِوَجْهِ اللَّهِ لا نُریدُ مِنْکُمْ جَزاءً وَ لا شُکُوراً».
*یکی از درجهدارهای عراقی به علت شکنجههایی که میکرد، بین بچهها به على تهرانی؛ یعنی نام شکنجهگر ساواک که ابتدای انقلاب اعدام شد، معروف شده بود.
او اول با مهربانی سراغ بچهها میآمد و میپرسید: «کجای بدنت مجروح شده؟»
بچهها هم که فکر میکردند سوال او از روی دلسوزی است، محل مجروحیتشان را نشان میدادند.
اما آن بیرحم با چکمه، لگد محکمی به محل زخم میزد. یا با
اسلحهاش محکم به محل جراحت میکوبید.
گاهی هم مشابه
این اتفاق در بیمارستان میافتاد.
مثلا پزشک دستور عکسبرداری میداد. مأموران هم بچهها را به
زیرزمین میبردند و به شدت کتک میزدند.
یکی از بچههای
اصفهان به نام آقای فروغی را در بیمارستان چنان زدند که هم دستش شکست، و هم چشمش
نابینا شد.