سه شهید
روایت زندگی سه شهید انقلاب اسلامی است. مصاحبه با خانوادههای شهیدان طیب حاج رضایی، سیدعلی اندرزگو و محمدعلی رجایی. در این کتاب در مصاحبهای که با همسر شهید اندرزگو دارد، ناگفتههای بسیاری از زبان همسر شهید اندرزگو عنوان میشود که میتواند برای مخاطب علاقهمند به تاریخ انقلاب جذاب باشد.
تغییر چهره و فرار از شگردهای شهید اندرزگو بوده و همین سبب شده تا در اسناد ساواک او را با عنوان «سرفراز» بنامند. در این کتاب که دو مصاحبه دیگر نیز در آن هست. همسر شهید اندرزگو از زندگی و سختیهایی که در همراهی شهید اندرزگو تحمل کرده میگوید. در این کتاب میبینیم که نویسنده کوشیده تصویری از شهید اندرزگو مبارز خستگیناپذیر روزهای انقلاب به خواننده ارائه کند که باید گفت در این امر موفق بوده است.
«کبری سیل سپور» در این مصاحبه از نحوه آشنایی و ازدواج با شهید سید علی اندرزگو سخن آغاز میکند و در ادامه به روند مبارزاتی شهید اندرزگو و ارتباطاتش در این مسیر اشاره میکند. تعقیب و گریزها و رفتوآمدها در لسان همسر شهید آنقدر جذاب و روان است و مولف نیز کوشیده تا لحن اصلی را حفظ کند که خواننده نمیتواند کتاب را زمین بگذارد.
ساواک و تمام عوامل آن که 14 سال شبانهروز در جستجوی شهید اندرزگو بودند و نهایتاً با شنود یکی از مکالمات تلفنیاش او را در یکی از نقاط تهران محاصره کرده و پس از درگیری و شلیک گلوله و اصابت دهها گلوله بر جسمش در عصر نوزدهم رمضان (شهریور1357) جان به جان آفرین تسلیم کرد و به شهادت رسید.
برشی از کتاب:
بارها به جرم چاقوکشی به زندان افتاده بود و یکبار در ۱۸سالگی هم به بندرعباس تبعید شده بود.
در مراسم جشن تولد رضا، پسر محمدرضا پهلوی، تمام چهارراه مولوی تا میدان شوش را فرشپوش کرد و طاق نصرت بست. به دلیل اقداماتی که در ۲۸ مرداد به نفع تاج و تخت انجام داده بود، همواره مورد توجه محمدرضا پهلوی بود و حتی یک طپانچه از شاه هدیه گرفته بود.
شهید طیب حاج محمدرضا (معروف به حاجرضایی) را حُر انقلاب اسلامی لقب دادند. زیرا از لشکر یزید به زیر بیرق امام حسین(ع) پناه برد.
او در دل عشق حسین را داشت.
در اواخر سال 1341 و اوایل42 ، طیب دچار تحول درونی شد و بارها دوستان و آشنایان از دهانش شنیده بودند که گفته بود:«خدایا پاکم کن، خاکم کن» و سرانجام در 11 آبان 42 این گونه شد.
پر واضح است که بررسی مسائل مربوط به نخبگان، دارای ضوابط، مراتب و قواعدی است. به نظر میرسد اولین مرتبه و قاعده آن این است که برترین، جامعترین و کاملترین نظرات هر زمان را در مورد قشر فرهیخته و نخبه جامعه در اختیار داشته باشیم. پس از در اختیار داشتن این مرجع و منبع ارزشمند نیز باید به تحقیق و پژوهش بر اساس این مبانی بپردازیم تا به جزئیات و دقایق بیشتر مسائل مربوطه برسیم. مراحل بعدی هم که اهمیت بسیاری دارند شامل فعالیتهای فرهنگی و اجرایی در راستای نهادینهکردن این مبانی است.
لذا کتاب حاضر، به عنوان اولین مرحله از تلاش در راستای رشد
و پیشرفت نخبگان جوان، بیانات پر مغز و فخیم امام خامنهای را که عالمترین فرد
زمان ما به این مسائل میباشند، جمعآوری کرده است
:بررشی از کتاب
همت تان را بلند بگیرید. همت نباید این باشد که ما فلان فناوری را که دیگران ساخته اند و ما همیشه از آن ها می خریدیم و وارد می کردیم، حالا فرض کنید می توانیم خودمان اینجا بسازیم. اینکه چیزی نیست. البته چیزی هست، کم اهمیت نیست، اما آن چیزی نیست که ما دنبالش هستیم. شما هدف را این قرار بدهید که ملت و کشور شما در یک دوره ای، بتواند مرجع علمی و فناوری در همۀ دنیا باشد. یک وقتی من در جمع جوان های نخبه گفتم: «شما کاری کنید که در یک دوره ای- حالا این دوره ممکن است پنجاه سال دیگریا چهل سال دیگر باشد- هر دانشمندی اگر بخواهد به آخرین فراوده های علمی دست پیدا کند، ناچار باشد زبان فارسی را که شما اثرتان را به زبان فارسی نوشته اید، یاد بگیرد.»
محو اسرائیل
دشمن شدید دفتر اول
نخستین دفتر از مجموعه کتاب دشمن شدید است که با رویکرد تاریخ بصیرت افزا و رصد جریان حق و باطل تدوین شده است. در این راستا، به تاریخ انبیاء به ویژه تاریخ پیامبر خاتم(ص) و اوصیای معصوم ایشان(ع)، تبیین نقش یهود در تاریخ انبیاء و اسلام، و مسأله دشمنشناسی نگاه ویژهای شده است. با شناسایی و شناساندن این جریان، ریشه جریانات جاری در سطح بین الملل، منطقه و کشور روشن میشود.
برشی از کتاب:
یهودیان از مدینه تا دیوار قدس را مانع گذاری کرده بودند، زیرا اگر پیامبر قدس را می گرفت، سازمان یهود از رسیدن به آروزی بزرگ خود که حاکمیت جهانی بود، ناامید می شد و آتش این فتنه بزرگ که جهان را در خود می سوزاند، خاموش می گشت.قدس مرکز اصلی آنها بود و در کتاب مقدس آنا اهمیت ویژه ای داشت. یهود برای جهانی شدن باید سه مرحله را پشت سر می گذاشت: فتح قدس، فتح نیل تا فرات ونهایتاً فتح بقیه جهان.
*با بروز تفکر نژادپرستی، نگهداری حکومت، به قضایای انحرافی نیاز داشت. از آنجا که دینداران در این حکومتهای دیگر با حاکمان همکاری نخواهند کرد، قدرت دور از خدا، مروج انحرافات میشود.
عدهای را باید بت و مشغولیتهای کاذب و عدهای دیگر را با شراب، شهوت و پول ساکت کرد.
از این رو، مدتی که از حکومت "یوشع (ع)" گذشت و حاکمیت به مذاق بنیاسرائیل خوش آمد، انحرافها آغاز و فاصله حاکمان از پیامبران بیشتر شد. تفکر حاکمیت بنیاسرائیل بر جهان در بین آنان لانه کرد و تفکر یهودی یا به تعبیر دیگر صهیونیستی را پدید آورد. تلاش انبیاء این بود که اینان را از این تفکر انحرافی، خارج سازند و به نیرویهای مؤمن و مخلص تبدیل کنند.
*گرچه برخی تعریف اصطلاحی تاریخ را علم به حوادث گذشته بشری دانستهاند، اما واقعیت این است که این نگاه به تاریخ، نمیتواند در حال و آینده جوامع، مفید و مؤثر باشد.
در حقیقت، تاریخ، علم به وقایع درسآموز و عبرتانگیز داشته و قوانین و سنن الهی حاکم بر آن وقایع است تا از آن وقایع و عوامل، درس عبرت گرفته شود و وضعیت موجود و آینده در جهت مطلوب تغییر یابد.
این نوع نگاه به تاریخ، بصیرتافزا و راهگشای افراد و جوامع بشری است؛ به طوری که هیچگاه، کهنه نمیشود و در گذشته باقی نمیماند. در این رویکرد، گذشته چراغ راه آینده قرار میگیرد.
نفوذ
داعش شجره ی خبیثه
پروردگار در هر عصری، برای هدایت انسانها، انبیاء و رسولانی را همراه با کتب آسمانی و احکام و قوانین الهی ارسال داشته است، تا این که آخرین پیامبر اولوالعزم الهی، حضرت محمد بن عبدالله(ص)، به پیامبری مبعوث شد. رسول خدا(ص) در طی ۲۳ سال زحمات طاقتفرسا، توانست مکتب متعالی اسلام را در شبه جزیره حجاز استقرار بخشیده و از سران برخی از امپراطوریهای معروف آن عصر نیز دعوت به اسلام نماید. بدین وسیله نور پرفروغ اسلام و قرآن، در سراسر گیتی پرتوافکنی نمود و اسلام به عنوان دین کامل، بر دو پایه قرآن و عترت استوار گردید، اما دشمنان اسلام پس از رحلت رسول خدا(ص) این دو ثقل را از یکدیگر جدا و پیروان خود را در واقع از هر دو ثقل محروم نمودند و آنها را در وادی گمراهی رها کردند، زیرا پیامبر اکرم(ص) در حدیث ثقلین فرمودند: «ما ان تمسکتم بهما لن تضلوا ابدا؛ تا هنگامی که به هر دو (و با هم) تمسک کنید، هرگز گمراه نخواهید شد». پس از آن، در طول تاریخ اسلام نیز، افردای مانند محمد بن عبدالوهاب از علمای وهابی، به پیروی از رهبران خود در صدر اسلام، سعی در مخدوش نمودن چهره اسلام و اهل بیت(ع) نمودند.
این نوشته بر آن است تا بر اساس مسؤولیتی که نگارنده آن احساس نموده است، به مجموعهای از شبهات وهابیت و پاسخگویی به آنها بپردازد و خوانندگان محترم را از حقیقت آگاه نماید تا هنگام مواجهه با وهابیت، دچار شک و تردید و سرگردانی نگردند و توانایی پاسخگویی به این شبهات را داشته باشند، زیرا امام صادق(ع) میفرمایند: «العالم بزمانه لا تهجم علیه اللوابس»؛ کسی که زمان شناس است (و از مسائل آن آگاهی دارد)، شبهات بر او هجوم نخواهد آورد. این اثر با موضوع بررسی پیشینه و نقش محمد بن عبدالوهاب در شکلگیری داعش نوشته شده و به چاپ رسیده است.
برشی از کتاب:
محمد بن عبدالوهاب با صدور حکم جهاد علیه مسلمانان به اتهام کفر، شرک و بدعت، اعراب بادیهنشین را برانگیخت و به کمک ابن سعود لشکری فراهم ساخت و با حمله به شهرها و روستاهای مسلماننشین، مردم را به خاک و خون کشید و اموال آنان را بهعنوان غنائم جنگی غارت نمود.
جنگ های که وهابیان در نجد و خارج از نجد(حجاز، یمن، شام و عراق) می کردند، جاذبه ای دل فریب داشت؛ زیرا ثروت هر شهری که با قهر و غلبه برآن دست می یافتند، بر مهاجمان حلال بود، اگر می توانستند آن را جزو متصرفات و املاک خود قرار می دادند و در غیر این صورت به غنایمی که به دست آورده بودند، اکتفا می کردند.
خط قرمز
بررسی مستند نقض خطوط قرمز در توافق وین و متن فرجام. بهترین محک برای ارزیابی میزان موفقیت مذاکرات هستهای و متن برجام، بررسی میزان انطباق آن با خطوط قرمز تعیین شده از سوی رهبر معظم انقلاب است.
رهبر معظم انقلاب حدود 20 خط قرمز برای مذاکرهکنندگان تعیین فرمودند که در این اثر به بررسی 9 مورد از این خطوط قرمز و نقض آنها در برجام پرداخته شده است. این موارد از مواردی هستند که خطوط قرمز مشخص شده از سوی ایشان نقض گردیدهاند.
برشی از کتاب:
بنده در جزییات مذاکره دخالتی نکردم، باز هم نمیکنم؛ من مسائل کلان، خطوط اصلی، چهارچوبهای مهم و خط قرمزها را به مسئولین کشور همواره گفتهام...؛ اینکه حالا گفته بشود که جزییات این مذاکرات تحت نظر رهبری است، این حرف دقیقی نیست؛ البته بنده احساس مسئولیت میکنم، نسبت به این مسئله به هیچ وجه بیتفاوت نیستم (بیانات در دیدار با مداحان/20فروردین1394).
از انس با قرآن تا تمدن نوین اسلامی
ایجاد تحول درونی در افراد یک جامعه پویا و زنده به سوی رشد و تعالی، نیازمند ایجاد نظم و هماهنگی جمعی در نوع نگاه افراد نسبت به سبک زندگی میباشد.
برنامهریزی صحیح در این راستا میتواند به عملیاتی شدن نظام صحیح حرکت منطقی بیانجامد.
دستیابی به این هدف راهبردی، استحکام ساخت درونی نظام را در پی خواهد داشت؛ مشروط بر اینکه نشانههای این استحکام در حوزههای فرهنگی جامعه بروز و ظهور یابد. در این کتاب با تأکید بر «نظام صحیح حرکت منطقی» برآنیم تا محورهای اصلی این نظام برآمده از آموزههای قرآنی را تبیین کرده و در این مسیر از منظومه فکری رهبر معظم انقلاب مدظلهالعالی بهرهگیری نماییم.
کتاب حاضر به زعم مولف، براساس نگاه جامع و مبتنی بر فقه جعفری رهبر معظم انقلاب اسلامی، حضرت آیتاللهالعظمی خامنهای در مقوله نظام صحیح حرکت منطقی و ذیل چشمانداز تحقق تمدن نوین اسلامی؛ به تبیین یکی از مسیرهای اصلی نیل به چشمانداز میپردازد.
برشی از کتاب:
*گاهی انسان حقیقت را میفهمد،
اما دل خود را تسلیم این حقیقت نمیکند و در مقابل آن میایستد. لذا میبینید در
مقابل علم، جهل و شک است؛ اما در مقابل ایمان، جهل نمیاورند؛ در مقابل ایمان، کفر
میآورند؛ یعنی پوشاندن. انسان گاهی حقیقتی را قبول دارد، اما آن را میپوشاند و
پنهان میکند. نقطه مقابل پوشاندن، ایمان است؛ یعنی دل سپردن، گرویدن، سرسپردن.
برای یک کشور خیلی مهم است که او، نیازهای حقیقی و اساسی خودش را درست بشناسد و تصمیم بگیرد که این نیازها را برطرف کند؛ثانیا، ابراز برطرف کردن این نیازها را که در درجه ی اول، فکر و نیروی انسانی است، در اختیار داشته باشد؛ این برای یک کشور خیلی مهم و تاریخ ساز است؛ این تمدن ساز است. فرق کشورهایی که می توانند سرنوشت خود و بلکه بخشی از دنیا را به دست بگیرند، با آن کشورهایی که مثل پرکاهی در امواج سیاست های جهانی به این طرف و آن طرف می روند، در همین است. کلید اصلی هم علم و بر اثر علم، فناوری است؛ بایستی آن کشور و ملتی که تصمیم دارد سرنوشت خودش را خودش بسازد و خودش، خودش را به خوشبختی برساند، این کلید را پیدا کند.
محرم راز
کتاب محرم راز میکوشد عارف گمنام معاصر مرحوم آیتالله شیخ محمدهادی تألهی همدانی را به نسل جوان معرفی کند. عارفی که آیتالله بهجت درباره او فرموده بودند: «آیندگان قدر او را خوهند شناخت» و آیتالله حسنزاده آملی فرمودند: «من در تألهی فانی شدم.» زندگینامه، ویژگیهای شخصیتی، کرامات، از منظر بزرگان و برخی اندیشهها و گفتارها و دستورالعملها، بخشهایی از این کتاب هستند. در بخش معرفی اندیشهها، گزیدهای از نوشتارها و گفتارهای این عارف برجسته در 7 موضوع: نماز، ولایت اهل بیت، سیروسلوک، مباحث سیاسیاجتماعی، مرگ، دنیا و تفکر آورده شده است. این کتاب دارای دو ضمیمه است. ضمیمه اول گذری اجمالی بر عارفان و عالمان همدان در طول تاریخ است که حدود 50 عارف و عالم همدان طی 10 قرن اخیر را معرفی اجمالی میکند. ضمیمه دوم مروری بر حیات عالم عارف مرحوم آیتالله سید محمد حسینی آقانجفی همدانی است. وی از دوستان نزدیک مرحوم تألهی است و در نجف اشرف تحصیل نموده است. او از شاگردان عارف بزرگ مرحوم سیدعلی قاضی است که در این بخش گوشههایی از زندگی و خاطرات وی از اساتیدش در نجف اشرف بیان گردیده است.
برشی از کتاب: وقتی خدا را شناختی ترس همه چیز جز خدا از دلت بیرون می رود، وقتی خدا را شناختی به قضا و قدر راضی می شوی، زیرا می دانی آن چه مقدر است از روی حکمت و مصلحت است، وقتی خدا را شناختی مطیع او می شوی، امیدوار به او می شوی.
.
عاقلتر شده ام
روایت سفری است به دل یک روستا از توابع شهر هویزه در استان خوزستان برای رفع مشکلاتی چند؛ مشکلاتی که باقی ماندنشان مانند زخم کهنه میماند! برای رفع یک درد از زندگی یک روستا. سفر بیست روزه یک نویسنده با عده ای از دانشجویان اردوهای جهادی؛ اتفاقات ریز و درشتی که بر این گروه جهادی گذشته است. از حملات سگها و پشهها گرفته تا مبارزه با گرما، ساختن مسجد، خانه، درمان بیماران و رنگ زدن مدرسه.
این سفرنامه نگاهی است به اردوهای جهادی از نگاه نویسندهای نیمه روشنفکر! نویسنده نیمه روشنفکر میکوشد در آنچه میبیند تردید کند و مورد پرسش قرار دهد؛ پرسشهای عاقلانه. نویسنده خود در فصل آخر این سیاهه آورده است که این نوشته یک پا در تخیل دارد و یک پا و دست در واقعیت. بیشتر این نوشته واقعیت است و کمتر آن برآمده از ذهن نگارنده.
این سفرنامه از جنس سفرنامههای ناصرخسرو و مارکوپلو و حتی داستان سیستان نیست که برایش واکاوی مکان و آدمها و رفتارها و گفتارها اصل باشد. حتی واکاوی سفرهای جهادی هم در دستور کار نیست. روایت سفری است که درون یک نویسنده در جریان است.
برشی از کتاب:
تا نیمههای شب، بچهها از آخ و اوخ نخوابیدند. من که تصمیم گرفتم پتو سرم بکشم.گرما را میشود کاری کرد، اما نیش پشهها را نه! از وسایل خنککنندۀ جناب ابو حامد هم در آن شب خبری نبود. این را گذاشتیم به پای این که هنوز کار جهادی شروع نشده است.
اثر پشهها صبح روی بدن همه مشخص بود، حتی خود من. مجتبی که گویا تیتیشمامانیتر از ما بود، صورتش بد ورم کرده بود. بچهها با دیدن او جلوی خندهشان را میگرفتند. به دکتر گفتم: «دکترجان! کار جهادی شما شروع شد.»