سفر سرخ
معرفی اثر:
در دل رویدادهای مهم تاریخ هر جامعه، نقش انسانهایی برجسته میشود که سرنوشتساز بودند. شناخت این افراد بستری است برای ورود به نقاط عطف تاریخ آن جامعه.
آشنایی با شهید حسین علمالهدی در جبهه سوسنگرد و هویزه، در اوایل حمله عراق به ایران فرصتی فراهم میکند تا که ژرفنگری این جوان را کنجکاوانه دنبال کنیم.
مقاومت او در برابر تانکهای سرمست عراقی در دشت هویزه نقطه عطف این آشنایی است. این جوان برگ زرینی از تاریخ این دیار است. هر کتاب دارای روحی است که ورای کلمات و جملاتش نهفته است.
برقراری ارتباطی صمیمانه با شخصیت اول این کتاب؛ یعنی دسترسی به روح حقیقی این شهید که امیدواریم شما نیز از آن بهره مند گردید.
برشی از کتاب:
حسین گاه این بیابان را در فردایی پرآشوب تصور میکرد و خود را در قلب میدانی میدید که رگبارش امان دشمن را بریده است.
گاه خود را در محاصره انبوهی از تانکهای دشمن تصور میکرد که هیچ راه گریزی برایش متصور نیست. شاید به همین دلیل بود که در نظرش غم و شادی در هم آمیخته بودند و او را به وجد میآوردند.
اولینبار بود که جنگ را با تمام معنایش در ذهن مرور میکرد.
«خداوند هرگونه جنگ را به جز جهاد علیه کفار ممنوع ساخته است. تنها جنگی مشروع است که هدف نهایی آن جهاد باشد. فردا چه خواهد شد؟ آیا افکار شوم صدام مسلمین عراق را در صف قار کفار داده است؟» با صدای مهیب توپخانه به خود آمد. یاد شمشیر ذوالفقار امام علی(ع) افتاد که چگونه ناکثین را از دم تیغ میگذراند.
آن چه از دوران سکوت امام علی(ع) خوانده بود، در نظرش مجسم شد و تفسیر هرچه که چند دقیقه قبل مرور کرده بود، در نظرش تغییر کرد و
رفته رفته به آرامش رسید... .
رقص سنگ
باران باران زلالی و عشق، از لبخند زیبایشان میریخت و شکوفه
شکوفه مهربانی و صفا، از نگاه آسمانیشان جاری میشد.
پر بودند از
شور و نشاط و دلربایی. پای در خاک داشتند و روحشان در مسیر خدایی بودن اوج میگرفت. نازی و طنازی
از همهی وجودشان میجوشید و ایمان و شجاعت، دلهای پاکشان را لبریز کرده بود.
نامشان جهادگر بود و میبالیدند به این که از حماسهآفرینان سنگرساز بی سنگرند.
اکثرشان چهارده، پانزده ساله بودند؛ اما از هیچ تیروترکشی نمیترسیدند.
خداترس بودند و از حماسه و دلاوری پر. آرزویشان شهادت بود و رضایت خدای مهربان. سنگر، خانه خالهشان بود و خاکریز، مهربانی مادرانشان.
راننده لودر و بلدوزر بودند و شب تا صبح خاکریز و سنگر میزدند. با این همه خستگی و کار و تلاش، زیر آن همه گلوله و ترکش هرگز خنده از لبهایشان گم نمیشد. راستی چه بچههای با حالی بودند و چه دلهای آسمانی داشتند.
انگار از این کرهی خاکی دل کنده بودند و مرگ و شهادت برایشان از بوییدن گل دلانگیزتر و از نوشیدن شربت گواراتر بود.
آنچه در پیش رو دارید برشی از خاطرات آن نیلوفران قدیس و پاک است.
سراب برجام
معرفی اثر:
جامعترین اثر در نقد و بررسی برجام و پیامدهای آن از منظر نخبگان کشور، با مقدمه فواد ایزدی است. این کتاب به نوعی سندی برای ثبت در تاریخ سیاسی کشور و منبعی برای پژوهش پیرامون ابعاد گوناگون برجام به شمار میرود.
در این کتاب مقالاتی از حسین کچوییان، فواد ایزدی، محم جواد لاریجانی، حسن عباسی، شهریار زرشناس، مظفر نامدار، کارخانهای، نبویان، نادری، رزاقی، فریدون عباسی، حسین شریعتمداری، مهدی محمدی، حمید رسایی، یاسر جبرائیلی و... به چشم میخورد.
این کتاب دارای 5 فصل و یک ضمیمه است: «فراتر از برجام: تحلیلهایی کلان و راهبردی از برجام و مناسبات ایران و نظام سلطه»؛ «خسارت محض: بیانات رهبری پیرامون مذاکرات هستهای در دولت یازدهم»؛ «در دام برجام: بررسی تحلیلی انتقادی برجام از منظر حقوقی، فنی، سیاسی، اقتصادی، امنیتی، استراتژیک و فقهی»؛ «کلید نفوذ: برجام از منظر مقامات و کارشناسهای آمریکایی»، «فرجام برجام؛ شامل سه بخش: روزهای پس از برجام، برجام از فراز آفتاب تابان تا فرود تقریباً هیچ (بزک برجام و اعتراف به شکست آن از سوی مسئولین) و فهرست بدعهدیهای آمریکا در پسابرجام» و بخش ضمیمه که در آن کتابشناسی مذاکرات در دولت یازدهم آمده است.
برشی از کتاب:
کسانی که امید میبندند به اینکه بنشینیم با آمریکا در فلان مسئله مذاکره کنیم و به یک نقطهی توافقی برسیم... از این غفلت میکنند که ما ناگزیر باید به همهی تعهدهای خود عمل کنیم [اما] طرف مقابل با طُرق مختلف، با شیوههای مختلف، با خدعه، با تقلّب سرباز میزند و به تعهدهایی که کرده است عمل نمیکند. این چیزی است که ما امروز در مقابل چشم خودمان داریم میبینیم؛ یعنی خسارت محض. (رهبر معظم انقلاب اسلامی)
این کتاب به معرفی و شناخت گروهکهای منافقین در سالهای آغازین انقلاب و آتش فتنه آنان در کردستان میپردازد؛ و از حاکمیت و ظلم و جنایت آنان تا سقوطشان را به تصویر میکشد. این یادداشتها و عکسها و نوشتهها، هرکدام نشانی از حادثهای، دوستی و شهادتی دارد. نشانی از سرمای 20درجه کردستان در شبهای تاریک و سرد زمستان سال 60 و 61 در میان کوههای سرد و منجمد کانی مانگا، سورن، سورکوه و قوچ سلطان و... .
این پاره نوشتهها همه و همه نشان بودند و حجت و راهنما... ؛ راهم را پیدا کرده بودم! حیات دادن به این پاره نوشتهها و احیا و زنده نمودن حضور جوانان 20 و 22 سالهی آن سالها که با یک ساک دستی کوچک از آغوش گرم خانواده بیرون میآمدند و راهی جبهههای بیبازگشت میشدند.
برشی از کتاب:
یازده کرد روستایی در یکی از روستاهای مریوان و چم مجیدخان به دلیل اعتراض در زمستان سال 1363 اعدام میشوند... .
شعار این گروهها در عمل این است: میکشیم و سر میبریم برای سه هدف؛ یکی ایجاد رعب و وحشت؛ دوم برای انتقام و تسویه حساب با مخالفان؛ سوم برای سکوت و تسلیم مردم کُرد... هرکس مخالف ما باشد، دشمن ماست و حکمش اعدام است.
حوزه باید انقلابی بماند
حالا حوزه قم را بخواهند از انقلاب تهی کنند، این چیز کوچکی است؟ انگیزههایی وجود دارد برای این کار، حرف من این است. بنده عرض میکنم اگر بخواهیم نظام اسلامی - همین نظامی که الان تشکیلاتی دارد، قوای سه گانهای دارد، نیروهای مسلحی دارد، دستگاهها و سازمانهای گوناگونی دارد- انقلابی بماند، اسلامی بماند، حوزه قم باید انقلابی بماند، اگر حوزه قم انقلابی نماند، حوزههای علمیه اگر انقلابی نماندند، نظام در خطر انحراف از انقلاب قرار خواهد گرفت. (مقام معظم رهبری مدظلهالعالی)
در انتهای سال 94 خبر یک دیدار عمومی تأملات و تحلیلهایی را در فضای عمومی حوزههای علمیه و قدری هم فضاهای نخبگانی جامعه برانگیخت؛ خبر این بود که مقام معظم رهبری مجمع نمایندگان طلاب حوزه علمیه قم را به حضور پذیرفتهاند و سخنان مهمی را با ایشان در میان گذاشتهاند.
آنچه از این سخنرانی منعکس میشد، این بود که مقام معظم رهبری مخاطبین را متوجه مخاطره "انقلابزدایی از حوزه" کردهاند.
این کتاب شامل متن و تحلیل بیانات مقام معظم رهبری در جمع نمایندگان طلاب حوزه علمیه قم در اسفند 94 به ضمیمه سخنرانی مهم ایشان در سال 79 در حوزه علمیه قم میباشد.
برشی از کتاب:
امروز و به برکت انقلاب اسلامی مسائل متعددی فقاهت ارجمند شیعه را به چالش کشیده و زمینههای یک جهش بزرگ تاریخی را برای آن فراهم نموده است. یکی از مسائلی که فقاهت امروز را به چالش میکشد فهم دقیق مسائل و مشکلات است.
هر دانشی با مسائل نو به شکوفایی میرسد و حوزه امروز با مسائلی مواجه است که فهمیدن آنها خود نیازمند قامتی رشید است.
حوزهها و روحانیت باید نبض تفکر و نیاز آینده جامعه را همیشه در دست خود داشته باشند و همواره چند قدم جلوتر از حوادث، مهیای عکسالعمل مناسب باشند.
عمو حسین
حسینعلی فخری، بنّایی ماهر بود و با درآمدی که از این کار داشت، پدریِ نُه فرزند را تجربه میکرد. دشمن بعثی که به میهن اسلامی حمله کرد، حسینعلی از شغل بنّایی و از خانه و کاشانه دست شست، فرزندان را به همسر فداکارش سپرد و وارد جبهههای حق علیه باطل شد. او که در خانه پدری نمونه و زحمتکش بود، در جبهه نیز با رشادت و شجاعت تمام، پدر صدها رزمندهی جوان شد و بیش از پنج سال، مسئول تدارکات گردانهای امام محمدباقر(ع) و حضرت امیرالمؤمنین(ع) بود. دستان توانمند و قدرت مدیریت او در تدارکات، زبانزد همگان بود و در سختترین شرایط نیز رزمندگان را تنها نمیگذاشت. سرانجام نیز در حین خدمت به رزمندگان اسلام بود که به شهادت رسید.
برشی از کتاب:
غروب شبِ عملیات خیبر، هوا تاریک و روشن بود. دیدم کاسهای
در دستش است. گفتم: «عمو حسینعلی! این چیه؟» گفت: «این یک مشت حنا است، توی این
ظرف درست کردهام، نذر کردهام که به کف دست بچهها بمالم. اول به این نیت که خودم
شهید بشم. اگر هم شهید نشدم، حداقل رنگ این حنا کف دست بچهها، یک نشانه و علامتی
باشد برای اینکه این بچهها که شهید شدند، من رو شفاعت کنند.»
عموحسین علی خیلی مهربان بود. من سنی نداشتم. اکثر بچه های رزمنده کم سن بودند. من خیلی دوستش داشتم و حس می کردم من را بیشتر از دیگران دوست دارد. البته همه همین احساس را داشتند که عمو حسین علی او را بیشتر از دیگران دوست دارد! حاج حسین خرازی هر وقت به گردان سرکشی می کرد، خودم دیدم که می گفت:«آقای فخری زبان زد لشکر است.»
حاج آقا فخری در کارش به دو چیز اهمیت می داد: یکی به پشتیبانی آب و غذای بچه ها، و دیگری به روحیه ی آن ها.
خداحافظ دنیا
نوبت چاپ: دوم / 1396
قیمت : 18000 تومان
معرفی اثر:
مجموعه خاطرات شهید مدافع حرم؛ حاج محمد شالیکار.
هنوز ۱۵ سالش تمام نشده بود که وارد عرصه دفاع از کشور در نوار مرزی جنوب و غرب شد.
کسی که فقط خدا را میخواست و دلبسته و مشغول دنیا نشد. سرمایه و دارایی هم نتوانست او را از عشق دور کند!
شهادت رزق او بود، او میبایست بر سر سفره الهی مینشست و همکاسهی شهدا میشد. محمد قسمتی از وجودش را در جنگ و قسمتی از روح و روانش را پشت خاکریزها جا گذاشته بود. حالا برای این جانباز ۵۰ درصد سالهای دفاع مقدس، سوریه فرصتی بود که برگردد، برگردد به خاکریزها و از آنجا دوباره پرواز را آغاز کند.
پروازی به سوی بی انتها، پروازی تا خدا.
شهادتی که در درک وسعت بیمانندش، تاریخ متحیر مانده است. شهید میلیاردی که از سرمایهاش برای تقرب الهی استفاده کرد. آن سرمایه را در کمک به فقرا خرج کرد، خمس مالش را پرداخت و پاک و طاهر به دیدار حق شتافت.
برشی از کتاب:
او را که میدیدم به فکر فرو میرفتم.
هر کسی ثروت و دارایی محمد را داشت، میرفت پی لذت و خوشگذرانی، ولی ثروت تنها چیزی بود که محمد به آن فکر نمیکرد. نمیگذاشت مال دنیا او را فریب بدهد.
ماشینِ گران قیمتی خریده بود، اما یک ماه بعد ماشین را فروخت. میگفت: درشان من نیست که چنین ماشینی داشته باشم.
شکل ظاهری زندگیش با آن همه ثروتی که به دست آورده بود، هیچ تغییری نکرده بود.
خیلیها برایشان سؤال بود که چرا حاج محمد شالیکار با این همه سرمایه، باز مثل گذشته و خیلی ساده زندگی میکند!
پدیدآورنده: رضا عیوضی،تقی شجاعی و جمعی از نویسندگان
نوبت چاپ: اول / 1395
قیمت:25000 تومان
معرفی اثر:
این سه کتاب که هرکدام از منظر و زاویهای به واقعه بینظیر اربعین حسینی(ع) پرداخته است، شامل دفتر اول «او یافت مرا »، دفتر دوم«سید« من» حسینی» و دفتر سوم«این است ، آن نیست!»
«او یافت مرا» دفتر اول مجموعه روایت
برادههاست است که با بیانی طنز و همراه با مزاح، حال و هوای زائران و مسافران
مسیر پیاده روی اربعین را به زیبایی به تصویر میکشد. این کتاب، در نوع خود اولین
کتاب طنز در زمینه سفرنامه پیادهروی اربعین حسینی(ع) است که تا کنون نگاشته شده
است. «او یافت مرا» که به دلیل بیان روان و طنزگونه خود،
در مدتی کم مورد استقبال بینظیر خوانندگان و مخاطبان خود قرار گرفته است، توسط
رضا عیوضی نگاشته شده است.
دفتر دوم روایت
برادهها،"سیّد «من» حسینی" است. در این کتاب، روایتی جذاب و خواندنی از
فتح «من» در پیادهروی اربعین به قلم نویسنده توانمند، تقی شجاعی به تصویر کشیده
شده است. همانطور که از اسم زیبای کتاب هم پیداست، شخصیت اصلی کتاب در کش و قوسهای
مختلفی قرار میگیرد و در وانفسای منیّتها و مادیگراییهای نفس، در نهایت حسینی
میشود... . نویسنده کتاب که صاحب اثر دفاع مقدس "پیمان رحمان بمان" نیز
هست، با فضاسازیها و توصیفهای بسیار بدیع و دلنشین، مخاطب را پای داستانها و
وقایع، میخکوب میکند.
اما دفتر سوم
مجموعه 3 جلدی روایت برادهها، مجموعه وقایع و داستانهایی است که در سالهای اخیر
پیرامون اربعین حسینی رخ داده است. کتاب "این است، آن نیست!" شامل 23 عنوان
داستان به قلم نویسندگانی چون تقی شجاعی، رضا عیوضی، وحید نادری، یاسین کیخا،
عابدین زارع، محمد امین ناظری و مهرنوش گرجی است. این وقایع و اتفاقات که حاصل سفر
خود این نویسندگان و مصاحبه با زائران پیادهروی است، با قلمی هنرمندانه و پردازشی
در خور، به رشته تحریر در آمده است.
ملاصالح
روایت پرشوری است از زندگی و خاطرات آزاده سرافراز، ملاصالح قاری که در سه دوره تاریخ انقلاب اسلامی ، اسیر و زندانی می گردد. یک بار قبل از انقلاب که در پی مبارزات سیاسی، ساواک او را به دام می اندازند. بار دوم در دوران دفاع مقدس در مأموریتی برون مرزی، اسیر رژیم بعث عراق می شود و سرانجام پس از آزادی و بازگشت به میهن، توسط اطلاعات دستگیر و به جرم خیانت به وطن محاکمه می گردد. آری ملاصالح مردی از تبار عشق، پرنده ای اسیر و زخم خورده که مونس پرستوهای اسیر قفس دشمن بود، همدمی در سایه و مردی صبور و بی ادعا که شکرگزار الطاف خفیه خدا بوده و است. او ستاره درخشان شهر آبادان و همیشه در تاریخ حماسه ها خواهد درخشید.
برشی از کتاب:
فؤاد سلسبیل به مرکز حزب خلق عرب رفته بود و به دوستانش اطلاع داده بود که چه نشستهاید که ملاصالح در دست ما اسیر شده. برویم او را تحویل بگیریم و تخلیه اطلاعات و بعد هم اعدام کنیم تا درس عبرتی برای عربهایی شود که با فارسها همکاری میکنند. آن روز در مرکز حزب خلق عرب، برای به دام افتادنم جشن گرفتند.
مأموران مستقر در اردوگاه باخبر بودند شخصی با اسیران آمده که در استخبارات مترجم و دوست تیمسار عزاوی، مشاور عالی سیدالرئیس صدام حسین است و حتی تا دیدار با صدام هم پیش رفته. همه دلشان میخواست من را ببینند.
...صدای بازجو در گوشم میپیچید:
-آقای قاری! شما متهم به همکاری با رژیم بعثی صدام بر ضد اسرا که باعث شکنجه و تنبیه آنها شده، و همچنین جاسوسی به نفع دشمن هستید... .
واجب تمدن ساز
کتاب واجب تمدن ساز شرح مزجی بیانات امام خامنهای در زمینه امربهمعروف و نهیازمنکر تا سال1394 میباشد. در این کتاب مهمترین صحبتهای ایشان پیرامون این دو واجب تمدنساز به صورت یک جلسه منسجم گردآوری گردیده است.
برشی از کتاب:
آزادی غیر از ولنگاری است؛ آزادی غیر از رهاسازی همهی ضابطهها است. آزادی که نعمت بزرگ الهی است، خودش دارای ضابطه است؛ بدون ضابطه، آزادی معنی ندارد. اگر چنانچه کسانی هستند در کشور که برای تیشه به ریشهی ایمان جوانان زدن، دارند تلاش میکنند، نمیشود این را تماشا کرد بهعنوان اینکه این آزادی است. همچنان که اگر هروئین و بقیّهی مواد مسموم کنندهی بدن و بدبخت کنندهی خانوادهها را کسی بخواهد بین این و آن توزیع کند، نمیشود بیتفاوت نشست.
امر به معروف و نهی از منکر که یکی از ارکان اساسی اسلام و ضامن برپاداشتن همه ی فرایض اسلامی است، باید در جامعه ی ما احیا شود و هر فردی از آحاد مردم، خود را در گسترش نیکی و صلاح و برچیده شدن زشتی و گمراهی و فساد، مسئول احساس کند.